قرآن در آیینه آیات(2)
6. جاویدانگی قرآن
قرآن؛ آخرین پیام الهی، برای تمام نسل ها است. محدود به نسل، جامعه، منطقه یا قوم خاصی نیست.
«وَ أُوحِىَ إِلىَّ هَذَا الْقُرْءَانُ لأُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ»[1] این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مىرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم).
آیه مذکوربر این دلالت دارد که رسالت حضرت محمد(ص) عمومى و قرآن ابدى و جهانى است و از نظر دعوت به اسلام ، هیچ فرقى بین کسانى که قرآن را از خود او مىشنوند و بین کسانى که از غیر او مىشنوند نیست ، و به عبارت دیگر آیه شریفه ، دلالت مىکند بر اینکه قرآن کریم حجت ناطقى است از ناحیه خدا و کتابى است که از روز نزولش تا قیام قیامت به نفع حق و علیه باطل ، احتجاج مىکند.[2]
باذکر کلمه «و من بلغ» ( تمام کسانى که این سخن به آنها مىرسد ) رسالت جهانى قرآن و دعوت عمومى و همگانى آن را اعلام مىدارد ، در حقیقت تعبیرى از این کوتاهتر و جامعتر براى اداى این منظور تصور نمىشود و دقت در وسعت آن مىتواند هر گونه ابهامى را در مورد عدم اختصاص دعوت قرآن به نژاد عرب و یا زمان و منطقه خاصى برطرف سازد[3] .
ازآیه فوق وتفسیری که ازآن به عمل آمده این نتیجه حاصل می شود که قرآن کریم، برای تمام انسان ها نازل شده، محدود به جامعه یا منطقه یا قوم خاصی نیست بلکه جاویدانه وهمیشگی است.
7. باطل درآن راه ندارد
قرآن کریم بر اساس حق و حقیقت از طرف خداوند نازل گردیده هیچ گونه با طل وانحرافی در آن راه ندارد.«لا یَأْتِیهِ الْبَطِلُ مِن بَینِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»[4] که هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمىآید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
در تفسیر جمله لا یاتیه الباطل ... مفسران سخنان بسیار گفتهاند که جامعتر از همه آنها این است هیچگونه باطل، از هیچ نظرو از هیچ طریق، به سراغ قرآن نمىآید. یعنى نه تناقضى در مفاهیم آن است . نه چیزى از کتب و علوم پیشین بر ضد آن مىباشد ، و نه اکتشافات علمى آینده با آن مخالفت خواهد داشت . نه کسى مىتواند حقایق آن را ابطال کند ، و نه در آینده منسوخ مىگردد . نه در معارف و قوانین و اندرزها و خبرهایش خلافى وجود دارد و نه خلافى بعدا کشف مىشود . نه آیه و حتى کلمه اى از آن کم شده ، و نه چیزى بر آن افزون مىشود ، و به تعبیر دیگر دست تحریف کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست . در حقیقت این آیه تعبیر دیگرى است از آیه 9 سوره حجر «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» ما قرآن را نازل کردیم و ما حافظ آنیم .
از آنچه گفته شد مىتوان نتیجه گرفت که جمله« من بین یدیه و من خلفه» ( نه از پیش رو و نه از پشت سر ) کنایه از همه جانبه بودن است ، یعنى از هیچ سو و از هیچ طرف و ناحیه ، بطلان و فساد به سراغ این کتاب بزرگ نیامده ، و نخواهد آمد.[5]
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان، ذیل آیه چنین بیان نموده است: « آمدن باطل به سوى قرآن ، به این معنا است که باطل در آن راه پیدا کند ، یا بعضى از اجزاى آن از بین برود و باطل شود ، و یا همهاش ، به طورى که بعضى از حقایق و معارف حقه آن غیر حقه شود ، و یا بعضى از احکام و شرایع آن ، و توابع آن احکام از معارف اخلاقى ، و یا همه این موارد ذکر شده لغو گردد ، به طورى که دیگر قابل عمل نشود ، ( و چنین چیزى محال است بشود . و آیات و سورههاى قرآن و معارف اعتقادى و اخلاقى و عملیش تا قیامت به اعتبار خود باقى مىماند ). و بنا بر این مراد از جمله« من بین یدیه و لا من خلفه» زمان نزول قرآن و عصرهاى بعد از آن است تا روز قیامت .
بعضى از مفسرین گفتهاند : مراد از« من بین یدیه و لا من خلفه» تمامى جهات است ، همچنان که دو کلمه صبح و شام کنایه از همه زمانها است . بنا بر این مىخواهد بفرماید : قرآن کریم از هر جهت مصون از این است که دستخوش بطلان گردد ، و این عمومیت بنا بر وجه اول که نظریه ما بود از اطلاق نفى در جمله لا یاتیه استفاده مىشود .
به هر حال ، چه بنا به گفته ما ، و چه بنا بر گفته آن مفسر ، مضمون آیه این است که در بیانات قرآن تناقضى ، و در خبرهایى که داده دروغى ، و در معارفش و حکمتها و شرایع و احکامش هیچ بطلانى نیست ، نه مورد معارضه چیزى واقع مىشود ، و نه دستخوش دگرگونگى مىگردد . و ممکن نیست چیزى که از قرآن نیست در قرآن راه یابد ، مثلا آیاتش را تحریف کنند ، و جاى آنها را تغییر دهند و یا کم و زیاد کنند»[6].
8.کسی نمیتواند مثل آن بیاورد
از همان لحظه های که قرآن کریم نازل شد و بوسیله رسول اکرم(ص) در جامعه بشری ابلاغ گردید، دشمنان اسلام هر کدام به گونه ای با آن مخالفت می کردند وشبهاتی ایجاد می نمودند. ازجمله اینکه قرآن از طرف خداوند نیست. از این جهت بود که خداوند متعال درآیاتی ازقرآن کریم همه را به مبارزه می طلبد ومی فرماید: «قُل لَّئنِ اجْتَمَعَتِ الانس وَ الْجِنُّ عَلى أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضهُمْ لِبَعْضٍ ظهِیرا»[7] بگو: اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند.
درتفسیر این آیه آمده است: که خداوند پیامبر (ص) را مخاطب قرار داده ومی فرماید : به آنها بگو اگر تمام انسانها و پریان اجتماع و اتفاق کنند تا همانند این قرآن را بیاورند قادر نخواهند بود هر چند یکدیگر را معاضدت و کمک کنند.
این آیه با صراحت تمام ، همه جهانیان را اعم از کوچک و بزرگ ، عرب و غیر عرب ، انسانها و حتى موجودات عاقل غیر انسانى ، دانشمندان ، فلاسفه ، ادباء ، مورخان ، نوابغ و غیر نوابغ ، خلاصه همه را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن کرده است و مىگوید اگر فکر مىکنید قرآن سخن خدا نیست و ساخته مغز بشر است ، شما هم انسان هستید ، همانند آن را بیاورید و هر گاه بعد از تلاش و کوشش همگانى ، خود را ناتوان یافتید ، این بهترین دلیل بر معجزه بودن قرآن است . این دعوت به مقابله که در اصطلاح علماء عقائد ، تحدى نامیده مىشود یکى از ارکان هر معجزه است ، و هر جا چنین تعبیرى به میان آمد به روشنى مىفهمیم که آن موضوع ، از معجزات است[8] .
در این آیه به روشنى و صراحت تحدى شده است ، و ظهور در این دارد که به تمامى خصوصیات قرآن و صفات کمالى که از نظر لفظ و معنا دارد تحدى شده ، نه تنها به فصاحت و بلاغت لفظ آن ، زیرا اگر منظور معجزه بودن لفظ آن بود دیگر معنا نداشت که همه جن و انس را دخالت دهد ، بلکه باید مىفرمود : اگر همه عرب جمع شوند نمىتوانند به مثل آن بیاورند . علاوه بر این ظاهر آیه مىرساند که تحدى مزبور مدت معینى ندارد ، به شهادت اینکه مىبینیم در این عصر هم که اثرى از فصحا و بلغاى آن روز عرب نمانده قرآن بر اعجاز باقى مانده و به بانگ بلند تحدى مىکند[9] .
9.جامعیت قرآن کریم
«وَ لَقَدْ صرَّفْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن کلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَکْثرُ النَّاسِ إِلا کفُورا»[10] ما در این قرآن، براى مردم از هر چیز نمونهاى آوردیم (و همه معارف در آن جمع است)؛ اما بیشتر مردم (در برابر آن، از هر کارى) جز انکار، ابا داشتند.
«وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن کلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»[11] ما براى مردم در این قرآن از هر نوع مثلى زدیم ، شاید متذکر شوند .
در این آیه، نخست از مساله جامعیت قرآن چنین سخن مىگوید : ( ما براى مردم در این قرآن از هر نوع «مثلى» مطرح کردیم).
با توجه به اینکه «مثل» در لغت عرب هر سخنى است که حقیقتى را مجسم سازد ، و یا چیزى را توصیف کند ، و یا چیزى را به چیز دیگر تشبیه نماید ، این تعبیر همه حقایق و مطالب قرآن را در بر مىگیرد ، و جامعیت آن را مشخص مىکند [12].
10. قرآن کتاب تدبر
یکی از ویژگیهای قرآن کریم دعوت به تفکر و تدبر است. چنین چیزی در آیات متعدد مورد تاکید قرار گرفته از انسان ها خواسته شده که در همه امور هستی به تفکر و تدبر بپردازند استفاده از خرد و عقل را پیشه راه خویش قرار دهند. «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ مُبَارَکٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتهِ»[13] این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبر کنند».
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَفاً کثِیرا»[14] آیا درباره قرآن نمىاندیشند که اگر از ناحیه غیر خدا بود اختلافات فراوانى در آن مىیافتند .
معنای تدبر
تدبر در اصل از ماده دبر ( بر وزن ابر ) به معنى پشت سر و عاقبت چیزى است ، بنا بر این تدبر یعنى بررسى نتائج و عواقب و پشت و روى چیزى مىباشد ، و تفاوت آن با تفکر ، این است که تفکر مربوط به بررسى علل و خصوصیات یک موجود است ، اما تدبر مربوط به بررسى عواقب و نتائج آن است ، از آیه فوق چند مطلب استفاده مىشود :
1 - مردم موظفند که درباره اصول دین و مسائلى همانند صدق دعوى پیامبر (ص) و حقانیت قرآن مطالعه و بررسى کنند و از تقلید و قضاوتهاى کور کورانه بپرهیزند .
2 – قرآن، براى همه قابل درک و فهم است زیرا اگر قابل درک و فهم نبود دستور به تدبر در آن داده نمىشد .
3 - یکى از دلائل حقانیت قرآن و اینکه از طرف خدا نازل شده این است که در سراسر آن تضاد و اختلاف نیست براى روشن شدن این حقیقت به توضیح زیر توجه فرمائید .
روحیات هر انسانى دائما در تغییر است قانون تکامل در شرائط عادى در صورتى که وضع استثنائى بوجود نیاید انسان و روحیات افکار او را هم در بر مىگیرد و دائما با گذشت روز و ماه و سال ، زبان و فکر و سخنان انسانها را دگرگون می سازد ، اگر با دقت نگاه کنیم هرگز نوشتههاى یکنفر نویسنده یکسان نیست بلکه آغاز و انجام یک کتاب نیز تفاوت دارد ، مخصوصا اگر کسى در کوران حوادث بزرگ قرار گرفته باشد حوادثى که پایه یک انقلاب فکرى و اجتماعى و عقیدهاى همه جانبه را پىریزى کند او هر قدر بخواهد سخنان خود را یکسان و یکنواخت و عطف به سابق تحویل دهد قادر نیست ، بخصوص اگر او درس نخوانده و پرورش یافته یک محیط کاملا عقب افتادهاى باشد .
اما قرآن که در مدت 23 سال بر طبق احتیاجات و نیازمندیهاى تربیتى مردم در شرائط و ظروف کاملا مختلف نازل شده ، کتابى است که درباره موضوعات کاملا متنوع سخن مىگوید و مانند کتابهاى معمولى که تنها یک بحث اجتماعى یا سیاسى یا فلسفى یا حقوقى یا تاریخى را تعقیب مىکند نیست ، بلکه گاهى در باره توحید و اسرار آفرینش ، و زمانى درباره احکام و قوانین و آداب و سنن ، وقت دیگر درباره امتهاى پیشین و سرگذشت تکان دهنده آنان ، و زمانى درباره مواعظ و نصایح و عبادات و رابطه بندگان با خدا سخن مىگوید ، و بگفته دکتر گوستاولبون قرآن کتاب آسمانى مسلمانان منحصر به تعالیم و دستورهاى مذهبى تنها نیست بلکه دستورهاى سیاسى و اجتماعى مسلمانان نیز در آن درج است .
چنین کتاب با این مشخصات عادتا ممکن نیست خالى از تضاد و تناقض و مختلف گوئى ونوسانهاى زیاد باشد ، اما هنگامیکه مىبینیم باتمام این جهات همه آیات آن هماهنگ ، خالى از هر گونه تضاد و اختلاف و ناموزونى است ، بخوبى مىتوانیم حدس بزنیم که این کتاب زائیده افکار انسانها نیست بلکه از ناحیه خداوند است چنانکه خود قرآن این حقیقت را در آیه فوق بیان کرده است. [15]
قرآن، کسانی را که در آیات خدا تدبر نمیکنند، مورد سرزنش قرار میدهد و میفرماید: «أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»[16] آیا آنها در قرآن تدبر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
آرى عامل بیچارگى آنها یکى از دو چیز است یا در قرآن ، این برنامه هدایت الهى و این نسخه کامل شفابخش ، تدبر نمىکنند ، و یا اگر تدبر مىکنند بر اثر هواپرستى و اعمالى که از قبل انجام دادهاند قفلها بر دلهاى آنها است ، به گونهاى که هیچ حقیقتى در آن نفوذ نمىکند[17] .
مواردی که ذکر شد تنها بخشی از عناوین و صفات قرآن کریم می باشد که در آیینه خود آیات، باز تاب یافته است. با دقت در آنها متوجه می شویم که قرآن کریم چه کتابی است؟
استاد مطهری دراین زمینه ابتداء سوالاتی را مطرح نموده و می گوید: قرآن چه نوع کتابی است؟آیاکتاب فلسفى است؟ آیا کتاب علمى است؟ آیا کتاب ادبى است؟ آیا کتاب تاریخى است؟ و یا صرفاً یک اثر هنرى است؟سپس می گوید: پاسخ این است که قرآن هیچکدام از اینها نیست. همچنان که پیامبر اکرم(ص)، بلکه عموم پیغمبران، تیپ جدایى هستند؛ نه فیلسوفاند، نه عالم، نه ادیب، نه مورخ و نه هنرمند و یا صنعتگر و در عین حال مزایاى همه آنها را با چیزهایى اضافه دارند؛ قرآن نیز که کتاب آسمانى است، نه فلسفه است و نه علم و نه تاریخ و نه ادبیات و اثر هنرى؛ در عین حال مزایاى همه آنها را دارد بعلاوه یک سلسله مزایاى دیگر.
قرآن کتاب راهنمایى بشر است و در واقع کتاب «انسان» است اما انسانْ آن سان که خداى انسان او را آفریده و پیامبران آمدهاند او را به خودش بشناسانند و راه سعادتش را به او بازگو کنند؛ و چون کتاب انسان است پس کتاب «خدا» هم هست.[18]
نتیجه گیری
با نگاه به آیینه کلام وحی، نتیجه می گیریم که قرآن کریم؛ کتاب هدایت و نور است. هیچ انحراف وباطلی در آن راه ندارد. یکی از محور های اساسی آن تعلیم و تربیت می باشد، بر اساس حق و حقیقت نازل شده، معجزه جاویدانه ای پیامبر(ص) است. هیچگاه کسی نمی تواند مثل و مانند آن بیاورد. قرآن کتابی است که همه را به تدبر و تعقل فرا خوانده، از جامعیت بی نظیری برخور دار است مربوط به نسل و جامعه خاص نیست تا ابد جاویدانه است.
[1] . انعام/19
[2] . ترجمة المیزان ج : 7 ص : 53. المیزان فی تفسیر القرآن ج : 7 ص : 40
[3] . تفسیر نمونه ج : 5 ص : 181
[4] . فصلت/42
[5] . تفسیر نمونه ج : 20 ص : 299 -300
[6] . المیزان فی تفسیر القرآن ج : 17 ص : 399. ترجمة المیزان ج : 17 ص : 605
[7] . اسرا/88
[8] . تفسیر نمونه ج : 12 ص : 275
[9] . المیزان فی تفسیر القرآن ج : 13 ص : 202 ترجمة المیزان ج : 13 ص : 280 . مجمع البیان ج : 6 ص : 677
[10] . اسرا/89
[11] . زمر /27
[12] . تفسیر نمونه ج19 ص 443
[13] .ص/29
[14] .نساء/82
[15] . تفسیر نمونه،ج4،ص29
[16] . محمد/24
[17] . تفسیر نمونه ج21ص468
[18] . مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج2، ص: 219