گزارش مراسم عزاداری محرم الحرام سال 1435 دفتر اصفهان + عکس
موضوع سخنرانی: لبّیک به استغاثه های حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
سخنران: حجت الاسلام والمسلمین عرفانی ـ زید عزه ـ
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوة الا بالله، حسبنا الله نعم المولی و نعم النصیر، والصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین علیهم السلام لاسیما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفداء و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین. قال مولانا و مقتدانا الامام الصادق علیه السلام: ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک فقد اجابک قلبی و سمعی و بصری و رایی و هوای علی التسلیم (کتاب بحار الانوار ج98 و همچنین مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارات)
در کربلا حضرت سید الشهداء چند بار استغاثه نمودند.
استغاثۀ اول:
وآن وقتی بود که لشکر سُعدا با لشکر اشقیاء مقابل شدند، خدای متعال مَلَکِ نصر را بالای سر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام نازل فرمود، ولی آن حضرت لقاء خدا را بر بقاء در دنیا مقدم داشته و شهادت را اختیار نمود. بعد از آن برای اتمام حجّت با آن مردمان، استغاثه نمود .آن حالت استغاثه، برای اصحاب آن جناب، همّت و عزم خاصّی را ایجاد کردکه علاوه بر عزمشان در مقاتله و کشته شدن، برای جان نثاری هرکدام بر دیگری سبقت می جستند، حالشان منقلب شده و تأسف می خوردند و گریه می کردند.
استغاثۀ دوّم:
وقتی بود که امر به آن حضرت شدید شده بود، چون کشتگان اصحاب و اضطرار خانواده و اطفال خود را ملاحظه می نمود. سختی امر به حدی رسید که صدای مبارک را به استغاثه بلند نمود: هل من ذابٍ یذبُّ عنّا آیا کسی هست که دفاع کند از ما اهل بیت.
این استغاثه آنقدر متأثر کننده بودکه حتی در زنان همراه حضرت اثر کرد و آنها از اولاد و مردانشان، بلکه از جانشان گذشتند اما اذن جهاد نیافتند. و پیرزنها شیرین تر از جانشان یعنی نوجوانانشان را بذل کردند.
استغاثۀ سوّم:
و آن هنگامی بود که همه اصحاب کشته شده بودند، خود آن بزرگوار تنها مانده و از خیمه ها بیرون آمد، قصد لقای پروردگار نمود و بر اسب خود سوار شد، نظری به جانب راست نمود، کسی را ندید و نظر دیگر به جانب چپ نمود و کسی را ندید، پیش رویش بدنهای اصحاب و اهل بیت خود را دید که در روی زمین افتاده و پشت سرش اطفال و عیالش به آن حال اضطراب هستند، در آن حال صدا را بلند کرد: اما من مغیثٍ یُغیثُنا لوجه الله؟! هل من مُعینٍ یرجوا ما عند الله فی اعانتنا؟!
آیا فریاد رسی هست که برای خدا به فریاد ما رسد؟!آیا یاری کننده ای هست که امید داشته باشد ثواب خدا را در یاری ما؟
پس از شنیدن صدای این استغاثه صبر از دل زنها رفت و صدایشان به شیون بلند شد. وقتی صدای فغان و شیون آنها به حضرت رسید، آن سرور به خیام برگشت و فرمود: مَهلاً لا یشمتِ القومُ بنا فان البکاء امامکنّ، آرام باشید تا قوم به ما شماتت ننمایند و از گریه خودداری کنید زیرا گریستن پیش روی شماست، از این به بعد زیاد گریه خواهید کرد.
استغاثۀ چهارم:
واین استغاثه در حالِ سیّد الساجدین علیه السلام چنان تأثیر نمود که از بستر اورا حرکت داد، با اینکه به شدّت مریض بود و قادر به راه رفتن نبود و تکلیف جهاد هم نداشت، ولی خصوصیّت تأثیر این استغاثه او را از جای خود حرکت داد، عصایی به دست مبارک گرفت تا به آن تکیه نماید و شمشیری هم براشت که به زمین می کشید، از خیام رو به میدان رفت. جناب ام کلثوم سلام الله علیها پشت سر او آمده و ندا می کرد: یا بنی ارجع ای نور دیده برگرد. و او هم در جواب می گفت: یا عمّتاه ذرینی اُقاتل بین یدی ابن رسول الله، ای عمّه دست از من بردار و بگذار تا پیش روی پسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم مقاتله نمایم.
فقال الحسین: یا امّ کلثوم خُذیه لئلّا تبقی الارض خالیةً من نسل آل محمّدٍ (صلّی الله علیه وآله وسلم)درآن حال حضرت سیّد الشهداء علیه السلام به جناب امّ کلثوم فرمود: بگیر اورا و مگذار که به میدان آید تا روی زمین از نسل آل محمّد خالی نماند. امّ کلثوم سلام الله علیها او را به خیام برگرداند.
استغاثۀ پنجم:
و هنگامی بود که بر روی زمین با بدن مجروح افتاده بود و این استغاثه در حق اطفال هم اثر کرد، پس دو طفل برای اغاثه و اعانت حضرت از خیام بیرون آمدند. یکی از آنها طفلی بود که دو گوشواره در گوش وی آویزان بود، ترسان و هراسان، گاهی به جانب راست و گاهی به جانب چپ نگاه می کرد، چند قدمی به سمت میدان روان شد، هانی بن ثبیت ضربتی به فرق نازنین وی زد و او را شهید نمود، مادرش به او مات و مبهوت نگاه می کرد. و دوّم عبدالله بن حسن علیه السلام بود، زمانیکه عموی بزرگوار خود را بر روی زمین دید که استغاثه می کند، لبّیک گویان به سوی میدان روان شد.
فنادی الحسین یا اختاه احبسیه. حضرت حسین علیه السلام به خواهر خود خطاب فرمود ای خواهر نگهدار او را و مگذار به میدان آید.
آن مخدّره خواست از رفتن عبدالله ممانعت کند، ولی او عرض کرد: والله لا اُفارق عمّی. به خدا سوگند از عمویم جدا نمی شوم. پس از آن خود را به خدمت امام علیه السلام رسانده و مقابل حضرت جهاد کردتا اینکه دست نازنینش را از بدن جدا کردند و او را شهید کردند.
استغاثۀ ششم:
وقتی بود که قاتلان آن امام انس و جان مهیای قتل او شده بودند و آن سرور بر روی زمین افتاده بود. این صدا به خواهر مکرمه اش علیا زینب خاتون سلام الله علیها رسید، چنان تأثیر نمود که سراسیمه با شیون و فغان به سوی قتلگاه روان شد، و از ابن سعدِ لعین طلب نصرت و یاری نمود و فرمود: یابن سعدٍ ایُقتل ابو عبدالله و انتَ تنظر اِلیه.ای پسر سعد آیا ابا عبدالله را می کشند و تو هم نگاه می کنی! و این حالتی بود که ابن سعد ملعون را هم به گریه در آورد، ولی آن خبیث رویش را از آن مخدّره برگردانید.
استغاثۀ هفتم:
زمانی که صدای مبارک آن سرور به طریق خاص و عبارات خاص و نحوۀ خاص و وقت خاص با کمال ضعف بلند شد، نه تنها مثل استغاثات قبل در اشخاص اثر کرد، بلکه در تمام موجودات و مخلوقات نیز اثر گذاشت و زلزله ای به پا کرد در همۀ اهل عالم، از آسمانها و زمینها و آنچه در میان آنها بود و عرش عظیم و آنچه در حول و اطراف آن بود و آنچه در میان و فوق و تحت آن بود، و اجزای بهشت و آنچه در آن بود و اجزای آتش و آنچه در آن بود به حرکت در آمد.... پس در این حالت، اقتدا می کنیم به همۀ مخلوقات و لبّیک هفتم را می گوییم به این بیان:
لبّیک یا داعی الله، ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک فقد اجابک قلبی و سمعی و بصری و رایی و هوای علی التسلیماگر چنانچه در حین استغاثۀ تو بدنم به تو جواب نداده، به درستی اکنون جواب می دهم تو را به قلب خود و گوش خود و چشم خود و دست خود و اعضا و جوارح خود و با ناله و فریاد و شهقۀ خود و با گریه و اشکان خود، و با جمیع آنچه به من تعلّق دارد.
زمانی که لبیک های هفتگانه برای یاری آن حضرت با ملاحظۀ آن حال ایشان از ما محقق شود، به عوض هر اغاثۀ ما اغاثه ای هست و با ازای هر اجابتی از ما اجابتی و به هر لبیکی لبیکی دیگر از جانب ابا عبدالله علیه الصلوة والسلام.
ما همگی حالات و مواقفی خواهیم داشت که در آن حالات، برای استغاثه های خود فریادرسی نمی یابیم، اما زمانی که حقیقتاً حضرت حسین علیه السلام را اجابت کردیم و ایشان را لبیک گفتیم، آن جناب هم به فریاد ما می رسد و به ما جواب می دهد، ولبیک می گوید و در آن مواقف مارا خلاص می کند. یکی از آن مواقف و حالات، حالت احتضار است، زمانیکه روحمان به حلقوم رسید و یقین کردیم که باید از این دنیا مفارقت کنیم، هرچه طلب یاری کنیم ازاطرافیان و نزدیکانمان کسی به فریادمان نمی رسد، در آن لحظه ممکن است نزدمان حاضر شود و به فریادمان برسد و اضطرابمان را ساکن نماید و به ما لبیک گوید.
امام صادق (ع) به کسی فرمود : وقتی می خواهی به زیارت جدم حسین (ع)بروی:
1-هفت مرتبه بگو سبحان الله والحمدالله و لااله الا الله والله اکبر
2-هفت مرتبه بگو لبیک یا داعی الله (حسین جان تو داعی به خدا بودی و من دارم دعوت تو را می پذیرم)
و همچنین امام صادق (ع) فرمود :«ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک فقد اجابک قلبی و سمعی و بصری و رایی و هوای علی التسلیم»
حسین جان اگر من نبودم در کربلا تو را با بدنم یاری کنم ولی الان تو را به 5 شکل یاری می دهم و این 5 کار می تواند مقدمه ای برای ورود به دهه محرم، مجالس اهل بیت علیهم السلام، زیارات ائمه علیهم السلام باشد. خصوصا هر مکانی که روضه سید الشهدا علیه السلام در آنجا برگزار می شود از جهت شرافت و منزلت، حکم حرم آن حضرت را دارد و محل طواف ملائکه است؛ یقین بدانیم سیدالشهداء در مجالس عزایش حضور دارد، پس هنگام حضور، نیّت را برای خدا خالص کرده و با حالتی آکنده از ادب و تواضع حاضر شویم؛ خوب است در ابتدای ورود ادب کرده درب مسجد و یا حسینیه و یا مکانی که به این منظور در نظر گرفته شده را بوسید و به کتیبه ها و سیاهی ها و پرچم های منقّش به أسماء مقدسّه، تبرّک جست. مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه می فرموند: همین در و دیوار و سیاهی ها، روز قیامت از ما شفاعت خواهند کرد.
شکل های لبیک به استغاثه های امام حسین علیهم السلام
1- علی قلبی (یک آمادگی برای محرم می تواند قلبی باشد )یعنی قلب خالص باشد .
قلبی که نه کینه ای دارد، نه حسادتی، نه ریا نه منیت و خودبینی پس قلب باید سلیم باشد واژه «سلیم» از «سلم» و «سلامت» به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.
امام صادق (علیه السلام) در بیان منظور از این واژه فرمود: قلب سلیم، قلبى است که خدا را ملاقات کند، در حالى که هیچ کس جز او در آن نباشد
مفسران قرآن نیز برای «قلب سلیم» تفسیرهای متعددی بیان کرده اند که هر کدام به یکی از ابعاد این مسئله اشاره دارد:
1- قلب سلیم، قلبی است که پاک از شرک باشد.
2- قلبی است که خالص از معاصی و کینه و نفاق باشد.
3- قلبی، که از عشق دنیا تهی باشد که حب دنیا سرچشمه همه خطاها است.
4- و بالاخره قلبی، که جز خدا در آن نباشد!.
و لذا در زیارت رفتن هنگام غسل می گویی اللهم طهر قلبی( خدایا قلب مرا پاک کن)
حضور قلب بر دریافت و استفاده و فیض ظاهری و باطنی انسان در جلسات روضه، بسیار اهمیت دارد که باید شخصی که قصد و آهنگ شرکت در این جلسات را دارد، از ساعت ها قبل بر نیّت و اعضاء و جوارح خود، مواظبت داشته و بر امر مراقبه بیش از پیش اهتمام ورزد تا قلب، آن پاکی و صفای لازم را برای جذب انوار رحمانی خدا و الطاف و عنایات خاصۀ اهل بیت علیهم السلام پیدا نماید؛ و حتی پیروی از یک برنامه غذایی مناسب و سالم از جهت کیفیت و کمیت بر حضور قلب ما در این ایام می افزاید.
بعضی از بزرگان با توجه به مستحب بودن روزه در دهۀ اول ماه محرم الحرام غیر از روز عاشورا، دستور روزه می دادند. در جلسات تمام توجه باید به امام حسین باشد، حسین است و بس.
وقتی قلب پاک شد و طهارت پیدا کرده، اثر خود را در زندگی اجتماعی انسان می گذارد، اصولا یکی از راه های تامین سلامت روانی و آرامش روحی جوانان، ثبات و آرامـش خـانـواده اسـت. بـرخـورداری از پیوندهای عاطفی عمیق با خـانواده در تسکین اضطراب های روحی و دست یافتن به آرامش روانی بـسـیـار مـوثر است. فقر عاطفی، مشکلات فردی و اجتماعی زیادی با خـود بـه دنـبـال مـی آورد.
اسـتـاد مطهری در مورد سهم عمده والدین در پرورش عاطفی فرزندان مـی گوید: مرد مانند کوهسار است و زن به منزله چشمه و فرزندان بـه مـنـزلـه گـل هـا و گـیاه ها. چشمه باید باران کوهساران را دریـافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف و زلال بیرون دهـد و گـل هـا و گیاه ها و سبزه ها را شاداب و خرم نماید. اگر بـاران بـه کـوهـساران نبارد، یا وضع کوهسار طوری باشد که چیزی جـذب زمین نشود، چشمه خشک و گل ها و گیاه ها می میرند. پس همان طـور کـه رکـن حـیات، دشت و صحرا باران و بالاخص باران کوهستانی اسـت، رکن حیات خانوادگی، احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است. از ایـن عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان صفا و جلا و خرمی می گیرد.
آرام نـگـه داشـتـن مـحیط منزل و رابطه صمیمانه والدین و اعضای خـانـواده بـا یـک دیـگـر مایه آرامش روان و التیام آلام روحی و عاطفی فرزندان می شود.
امروزه یکی از مشکلات مهم خانواده ها حضور تکنولوژی های نوین همانند موبایل است که مأسفانه بخاطر عدم استفاده ناصحیح و نابجا مشکلاتی زیادی برای برخی از خانواده ها بوجود آورده است. حضور موبایل در خانواده این روزها دامنه اش به جوانان و نوجوانان و حتی کودکان خانواده نیز کشیده شده است. تلفن همراه و لوازم جانبی آن مانند همه ابزار های دنیای مدرن دارای محاسن و معایبی است. خوب یا بد بودن این ابزار مدرن ارتباطی به نوع استفاده کاربران بستگی دارد.
متاسفانه امروزه شاهد استفاده از گوشی های تلفن همراه بسیار پیشرفته ای به وسیله کودکان و نوجوانان هستیم که در سایه غفلت خانواده ها و عدم فرهنگ سازی مناسب، گاهی منجر به اتفاقاتی می شود که جبران کردن آن بسیار دشوار و حتی غیر ممکن می شود. درحالیکه به نظر نمی رسد تلفن همراه خیلی مناسب سنین دبستان و حتی بالاتر از آن باشد، اما در مقابل گوشی های بلوتوث دار در اختیار این کودکان قرار می گیرد تا بهدنبال آن تصاویر ضد اخلاقی در این گوشی ها و در بین کودکان دست به دست بچرخد. اگر در اطراف خود بررسی مختصری داشته باشیم در می یابیم که جریانها و باندهای مرموز بهطور محسوس و یا نامحسوس و در قالب دوستی ها و همکلاسی های فرزندانمان و یا به وسیله برخی افراد در معابر مبادرت به توزیع و انتشار کلیپ های صوتی و تصویری و یا نوشتارهای سخیف بهوسیله بلوتوث و پیامک در راستای ترویج فرهنگ غیر انسانی و غیر اخلاقی میکنند. مشاهده موارد متعدد از استفاده ضد اخلاقی از این ابزار نشان می دهد که بلوتوث امروزه به ابزاری جهت نشر فیلم ها و عکسهای خلاف شئونات اخلاقی به خصوص در بین نوجوانان و جوانان شده است.
یکی از مضرات مهم استفاده نادرست از موبایل و در اختیار قرار داد آن در دست نوجوانان معضل فرار نوجوانان و جوانان از خانواده ها است که امروزه در جهان به عنوان یک مسأله و مشکل اجتماعی توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است. اهمیت این مسأله از آنجا بیشتر آشکار می شود که جامعه شناسان بقاء جامعه را در گرو بقای خانواده و موفقیت و شکست جامعه را در سلامت و یا گسستگی نهاد خانواده، یافته¬اند خانواده به عنوان سازمان اجتماعی کوچکی برخوردار از روابط تعاملی والدین ـ فرزندان است و روابط فرزندان، والدین و سایر اعضاء خانواده چون شبکه و نظامی در هم پیچیده است که افراد آن در کنش متقابل با یکدیگر و این نظام در مجموعه ای از نظامهای اجتماعی بزرگتر قرار گرفته است جامعة بزرگتر خود جزئی از زمینة فرهنگی برای الگوهای رفتاری خانواده است و در تثبیت یا تزلزل آن تأثیر دارد.
2و 3-آمادگی با گوش و چشم
اینکه نباید گناه مرتکب شود، چرا که این گوش دیگر نباید پای حرام بنشیند تا موعظه اثر خودش را بگذارد و چشم را باید از گناه دور نگه داشت زیرا چشمی که قرار است به عزا خانه امام حسین (علیه السلام) بیفتد و اشک بریزد بر مصیبتهای سیدالشهدا دیگر به نامحرم نمی افتد و گناه مرتکب نمی شود.
یکی از ویژگی های شیعیان اهل بیت این است که چشمشان را کنترل می کنند. وقتی می خواهند به چیزی نگاه کنند و خیره شوند، ابتدا فکر می کنند که آیا خدا اجازه می دهد یا نه؟ نگاه کردن به آن حلال است یا حرام؟ آن هایی که خالص تر هستند و مراتب تقوایشان بالاتر است به این هم اکتفا نمی کنند؛ بلکه می گویند این نگاه کردن من فایده ای دارد یا ندارد؟ آنان تنها به این که حلال و مباح باشد اکتفا نمی کنند. اگر دیدند فایده ندارند، می گویند: چیزی را نگاه می کنم که فایده داشته باشد، مثل قرآن و حدیث. چرا چیزی را ببینم که مرا دعوت به گناه می کند؟
به همین خاطر احتیاطها و توصیه هاى دین مبین اسلام ، مبنى بر دور نگه داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفا به خاطر حفظ سلامت روحى اجتماع و پاکى خانواده و عزت و شرف و تعالى آحاد شهروندان است تا حتى براى لحظه اى ، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفیف ، راه نیابد و افکار آنها مشغول به مسائلى که وقت آن نرسیده است ، نشود.
روح جوان ، فوق العاده تحریک پذیر است . اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیرى روح انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروت سیر نمى شود، در میل جنسى نیز چنین است .
در محیطهاى آزاد و بى بند و بار، هیچ پسرى از تصاحب زیبارویان و هیچ دخترى از متوجه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمى شود. از طرفى ، هوس ، در هیچ نقطه اى توقف نمى کند و تقاضاى نامحدود انسان ، خواه ناخواه ، انجام ناشدنى است و امکان برآوردن همه خواسته ها هیچ گاه براى بشر، میسر نیست .
دست نیافتن به آرزوها و هوس ها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بیمارى هاى روانى مى گردد. به محیطهایى که بى بند و بارى در آن ها زیاد است ، بنگرید. خواهید دید که در آن محیطها، آمار بیمارى هاى روانى و مشکلات روحى ، متلاشى شدن خانواده بالاست . شاید مهم ترین علت ، همین آزادى جنسى و تحریکات فراوان روانى است که به وسیله عکس ها، مجلات ، فیلم ها و سى دى ها و محافل مختلط تفریحى و حتى در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مدها و... دامن زده مى شود و غالبا بى پاسخ مى ماند؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده ، عملا ممکن نیست و بدین ترتیب ، پیرى زودرس و روان پریشى و اختلالات روحى دیگر، پیامدهاى طبیعى اینگونه محیطهاست .
قرآن کریم چشم پوشی از نگاه به نامحرم را وظیفه مسلمانان اعلام کرده و به زن و مرد توصیه کرده است که مواظب چشمان خود باشند. قرآن کریم می فرماید: به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است و خدا به آنچه می کنند، آگاه است. قُل لِلمؤمِنینَ یغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یَحفَظُوا فرجَهُمْ ذلِکَ اَزْکی لَهٌم اِنًَّ اللهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعونَ (نور/30)
و پس از آن فرمود : به زنان با ایمان بگو چشمانشان را (از نامحرم) فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند. وَ قُلْ لِلْمؤمِناتِ یَغْضُضنَمِنْ اَبْصارِهنَّ وَ یَحفَظنَ فُروجَهُنًّ...(نور/31)پس خواست قرآن رعایت عفت عمومی برای زن و مرد است و این کار را وظیفه ضروری و واجب مومنین شمرده شده است.
به این مسأله فقهاء هم توجه کرده اند و حکم صادر کرده اند از باب نمونه: نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذّت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستها، اگر با قصد لذّت باشد، حرام است، بلکه احتیاط واجب آن است که بدون قصد لذت هم نگاه نکنند و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام است (رساله حضرت امام خمینی (قدس سره)، مسأله 2440)
بنابراین، شیعیان کسانی هستند که به این دو کار همت دارند: اول کنترل چشم؛ دوم کنترل گوش. اگر این دو امر را سعی کردیم کنترل کنیم، آن وقت می توانیم در مقام عبادت و اطاعت کم نگذاریم و چیزی را که فهمیدیم خدا دوست دارد کوتاهی و مخالفت نکنیم. اما مادامی که چشم و گوش ما، یله و رها هستند و هر جا و به هر چه که بخواهند نگاه یا گوش می کنند، هیچ وقت بر اراده و ذهنمان مسلط نمی شویم. به هنگام مطالعه، دلمان این طرف و آن طرف می رود. یک ساعت به کتاب نگاه می کنیم، اما یک سطر هم مطالعه نکرده ایم. یا چون سلام نماز را دادیم یادمان می آید که داشتیم نماز می خواندیم. باید از کلمه، کلمه نماز بهره مند شویم. نمی دانیم نماز چه اکسیری است. اما آن هایی که مزه اش را چشیده اند بسیار نقل ها گفته اند. یکی از اساتید که هم اکنون نیز حیات دارند می فرمودند که اگر سلاطینی که دنبال لذت های دنیا هستند می فهمیدند که نماز چه لذتی دارد، از سلطنت صرف نظر می کردند! ما چه می فهمیم؟: «انها لکبیره الاعلی الخاشعین»(بقره54): گویی یک بار سنگینی است برای ما.
امام کاظم (ع ) : افضل ما یتقرب به العبد الی الله بعد المعرفة به ، الصلوة ، بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است . ( تحف العقول ، ص 455 )
امام حسین (ع ) : «الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلاة » قال : هذه فینا اهل البیت (در تفسیر آیه ) «کسانی که اگر ما به آنها در زمین قدرت و حکومت دهیم ، نماز را به پا می دارند» فرمود: این در مورد ماخاندان اهل بیت است . ( بحار الانوار، ج ,24 ص 166 )
امام صادق (ع ) : اذا قام المصلی الی الصلاة ، نزلت علیه الرحمة من اعنان السماء الی اعنان الارض و حفت به الملائکة و ناداه ملک لو یعلم هذاالمصلی ما فی الصلاة ما انفتل هنگامی که انسان به نماز ایستاد، رحمت خدا ازآسمان بر او نازل می شود و ملائکه اطرافش را احاطه می کنند و فرشته ای می گوید: اگراین نمازگزار ارزش نماز را می دانست هیچ گاه از نماز منصرف نمی شد. ( اصول کافی ، ج 3، ص 265 )
اگر بخواهیم از این نماز استفاده کنیم باید بتوانیم ذهن خودمان را کنترل کنیم و اگر بخواهیم توجه داشته باشیم، باید چشم و گوش را کنترل کنیم. این ساده ترین راه است. فقط تمرین می خواهد. وقتی انسان می بیند که چیزی است که گوش دادن به آن مضر است، یکی موسیقی حرام، غیبت، تهمت یا یک حرف بیهوده است، محل را ترک کند، این خیلی مشکل نیست. اما این که انسان بخواهد هرچه دلش می خواهد به ذهنش بیاید و هرچه نمی خواهد به ذهنش نیاید، این کنترل دشوار است. وقتی انسان آن قدرت را پیدا می کند که از چشم و گوشش مواظبت کند، از گناهان هم چشم می پوشاند: غضوا ابصارکم عما حرم الله علیهم؛ و مصداق کامل این کلام امیر می شود. آن جایی که در اختیارشان است گوششان را در راهی به کار می برند که دانش سودمندی برایشان حاصل شود. یا اگر می بینند چیزی فایده ندارد، علمی هم به آنها اضافه نمی شود، گوششان را صرف این کار نمی کنند و به دنبال چیزی می روند که فایده داشته باشد.
البته همان طور که بیان شد این ها مراتب دارد و معنایش این نیست که اگر کسی جایی رفت و صحبت از علمی نبود، گوشهایش را ببندد که هیچ صدایی نشنود. در واقع، اضطرارا شنیدن و دانستن چیزهایی برای زندگی لازم است. برخی چیزها مقدمه ای برای تحصیل علم نافع هستند. وقتی انسان می خواهد درس بخواند باید مسافرتی کند یا از خانه خارج شود تا سر کلاس درس برود و به حرف استاد گوش دهد. بنابراین، کارها و مقدماتی که لازم است، دیدن و شنیدن دارد. این ها مسلما مطلوب است و جزء مقدمات عبادت می شود و ثواب دارد. اما اگر انسان سراغ آموزش ها و کارهای حرام برود، آن قدمی هم که بر می دارد، مقدمه گناه است. پس، بهترین راه برای این که ما بتوانیم صفات شیعیان را در خودمان به وجود بیاوریم، کنترل چشم و گوش است.
4- و رایی (دید گاه من هم مثل دید گاه شماست )
-5و هوای علی تسلیم و خواهشهایم را کنترل کنم
جهاد با نفس به معنی مبارزه با تمنیات نفس و کنترل هوای نفس و خشم و شهوت و دنیا دوستی و فداکردن خواسته های خود را خواسته خداست.به همین دلیل است که جهاد با نفس برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی است.
در صحنه عاشورا، کسانی حضور داشتند که اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزه و عمل آنان دخیل و شریک نبود . به همین دلیل بر جاذبه های مال، مقام، شهوت،عافیت و رفاه ، ماندن و زیستن، نوشیدن و کامیاب شدن...پیروز شدند .شهدای کربلا همه مجاهدان با نفس بودند و پیامشان به همگان نیز همین است.
انـسـان هـای فـاقـد دیـن و ایـمـان دیـنـی ، مـعـمـولاً هـیـچ گـونـه تـلاشـی بـرای کـنـترل و تعدیل غرائز نفس سرکش ، خودخواهی ها و شهوت رانی ها انجام نمی دهند؛ چون دلیـلی بـرای انـجـام آن نـمـی بـیـنند. آنان پیوسته می کوشند تا از هر راه ممکن ـ اعم از مـشـروع یـا نـامـشـروع ـ به خواسته های نفسانی و لذایذ مادی بیشتری دست یابند و به اصطلاح کامِ دل از زندگی بگیرند و بهره بیشتری از زندگی را نصیب خود کنند!ولی از آنجا که رسیدن به همه آرزوهای زندگی و لذایذ مادی و نفسانی مورد نظر ممکن نـیـسـت پـیـوسـتـه دچـار حـسـرت هـای طـولانـی و دسـت نـیـافـتـنـی و در عـیـن حـال رنـج دهـنده و کشنده می شوند که خود، زندگی را در کامشان تلخ و ناگوار می کند. آنـان هـمـچـنـیـن برای ارضای شهوات و خواسته های نفسانی خویش از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند و تن به هر کار ناپسند و غیر منطقی می دهند.
کـار ایـن گـونـه انـسـان هـا در جـوامـع غـربـی بـه جـایـی رسـیـده کـه از لذایـذ جنسی معقول و سازگار با طبع و طبیعت انسانی (ازدواج زنان با مردان ) دست کشیده و به همجنس بـازی روی آورده انـد؛ نـتیجه چنین کاری ، مبتلاشدن به بیماری های مخرب جسمی و روحی (از جـمـله بـیـمـاری کـشـنـده ایـدز) اسـت. ولی باز سیری ندارند و جنون شهوت رانی و هـوس بـازی آنـهـا را آرام نـمـی گذارد و در نتیجه دچار خودخواهیها و شهوت پرستی های رنج دهنده و کشنده جدیدی شده ، احساس سرخوردگی و ناکامی و پوچی می کنند. تنها راه رهایی از این همه خودخواهی ها، افزون طلبی ها و بویژه افراط در شهوت رانی و هوس بـازی ، و رسـیـدن بـه تـعـادل روحـی ، آرامـش فـکـری و سـلامـت نـفـسـانـی ، تعدیل غرائز و کنترل آن و مهار نفس امّاره از راه دین داری و ایمان مذهبی است . اینجاست که به نقش تربیت انسان از راه تهذیب و تزکیه نفس در پرتو تعالیم دین و بـه ویـژه اسـلام پـی مـی بـریـم و ایـن که چرا در اسلام ، جهاد با نفس ، برترین جهاد شمرده شده است . (وسائل الشیعه ، ج 15، ص 161)
جـوامـعِ فـاقـد دیـن و ایـمـان دیـنی ، از ارتباط سالم اجتماعی و روابط خوب انسانی بـرخـوردار نـیـسـتند؛ و به ویژه روابط خانوادگی در این جوامع بسیار نامطلوب و از هم پـاشـیـده اسـت و احترام و اعتماد لازم میان اعضای خانواده برقرار نیست و نمی توانند طعم شـیـریـن مـحبّت را در جمع خانواده بچشند؛ از این رو، غالباً ترجیح می دهند که بیشتر در بیرون از خانه به سر ببرند.ایـن واقـعـیـت تـلخـی اسـت کـه در جـوامع دارای تمدن ماشینی رایج شده و به گزارش رسانه ها، آمار فرار زنان و دختران و پسران از خانه ، هر روز بیش تر می شود.دین و ایمان دینی با تعهد و مسئولیتی که در دین داران مؤمن نسبت به همنوعان و افراد اجـتـمـاع ایـجـاد مـی کـنـد و بـذر صـلح ، صـفـا، اعـتـمـاد و عـلاقـه نـسبت به یکدیگر را در دل آنـهـا مـی پـاشـد، مـوجـب مـی شـود که اجتماع و زندگی جمعی ، سالم و مطلوب شود و روابـط اجتماعی بهبود یابد و به ویژه کانون خانواده گرم و صمیمی گردد و در واقع خـانـه بـه بـهـشـت کـوچـکـی از صـفـا و صـمـیـمـیـت و عـلاقـه تـبـدیـل شـود. گـواه روشن ادعای ما، روابط خوب خانوادگی و اجتماعی در جوامع دینی و اسلامی است ؛ و در میان جوامع اسلامی هم ، جوامع دین دارتر و پایبندتر به احکام دینی ، از این روابط خوب انسانی و اسلامی بیشتر برخوردارند.
محرم الحرام 1435
دفتر اصفهان
توجه
نظرات حاوی مطالب توهین آمیز منتشر نمی گردد.
نظرات حد اکثر ظرف مدت 24 ساعت پس از تاریخ ارسال منتشر می گردد.
نظرات مختصر و مفید باشد.
از بیان نظرات خارج از موضوع خودداری فرمایید.
ارسال دیدگاه