354 0 1393/08/29
محرم 1436
گزیده­ ای از موضوعات مطرح شده در بیانات سخنران دفتر حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی(حفظه الله تعالی)، اصفهان- محرم سال 1393
محرم 1436

برنامه سوگواری و عزاداری شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و یاران وفادارش، امسال نیز مطابق سالهای گذشته با همکاری هیئت متوسلین به حضرت زینب(سلام الله علیها) طی یازده شب در دفتر معظم له برگزار گردید که مورد استقبال مشتاقان و ارادتمندان به اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) قرار گرفت، در ظهر عاشورای حسینی نیز عزاداری و نوحه سرایی همراه با اقامه نماز جماعت برپا گردید.

--- سخنران: جناب حجت الاسلام و المسلمین عبدالمؤمن حکیمی(عرفانی) ---

**********

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

مبانی عزاداری امام حسین(ع)

   ماه محرم ماه پیوند و انس با حسین است. داستان کربلا، یک تاریخ نیست، یک فرهنگ است. یک رود جاری است. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. حدیث نیست اما جمله معروفی است. این یک واقعیتی است.

http://mohaqeq.org/fa/upload/gallery/Ashura-1436/Ashura-1436(5).jpg



یکی از علمای ما ابن قولویه است، استاد شیخ مفید و قبرش در کاظمین است. ایشان قمی است و پدرش هم در قم دفن است. ایشان یک کتابی دارد بنام کامل الزیارات. درباره زیارت و حوادث عاشورا است. هزار سال پیش نوشته شده است. ایشان و نیز دیگران می نویسد که داستان کربلا را خداوند برای انبیاء حتی قبل از تولد پیغمبر ما بیان کرده است. ادم ابوالبشر رد میشد، یکدفعه پایش به سنگی خورد و خون جاری شد، خیلی ناراحت شد، خدایا مگه من گناهی کردم و خطایی کردم؟ خطاب شد: اینجا سرزمین کربلا است... خواستیم که خونی از تو هم اینجا ریخته بشود و تو هم ارتباط پیدا کنی.

حضرت ابراهیم سرش برخورد کرد با تکه چوبی و خون جاری شد. حضرت موسی کفشش پاره شد و خاری در پایش رفت و خون جاری شد و... از هرکدام که سوال کردند، قصه کربلا بازگو شد و گفته شد تا ارتباط پیدا کنید. پس قصه مهمی است که خدای تعالی انبیاء الهی را هم با آن اشنا کرده است. چطور ما الان با قصه امام زمان اشنا هستیم و هنوز امام زمان نیامده و نمی­دانیم که در چه سالی ظهور می­کند، ولی هم می­دانیم که روزی امام زمان ظهور می­کند و پایتختش کوفه می شود و از کنار خانه خدا فریاد می زند و... یعنی همه مردم را اشنا کرده است، حتی خود پیغمبر را هم اشنا کرده است و  دیگر امامان را .

نقل شده که خدا قصه کربلا و امام حسین را برای حضرت زکربا گفت و حضرت زکریا خیلی گریه کرد و روایت دارد که سه روز از خانه بیرون نشد و برای مصیبت امام حسین(ع) اشک می ریخت و بعد از سه روز، روز اول محرم این دعا را کرد: هب لی ذریه طبیه، خدایا یک اولاد پاکیزه به من بده. روایت: بعد گفت خدایا می­خوام با پیغمبر اخرالزمان هم دردی کنم؟ لذا خدا پسری بهش داد به نام یحیی. خیلی با امام حسین شباهت دارد. او را مثل امام حسین سرش را از بدنش جدا کردند. عین امام حسین(ع) سرش در طشت جلوی حاکم ستمگر گذاشتند. مثل امام حسین(ع) بر او گریسته. و در تاریخ داریم که اسم هر دو  را خدا گذاشته است.

نتیجه ای که میگیرم این است:  در مورد امام زمان همه گفته اند و حرف زده اند. در مورد قصه کربلا هم همین طور است. ابن عباس نقل می­کند که علی(ع) وقتی از صفین برگشت، در خاک کربلا نشست و گریه کرد. اینها یک جریانی بوده که قرار بوده فرهنگ بشود و ماندگار شود.

ابن قولویه در کامل الزیارات: ان الحسین ینظر الی من یبکی و یستغفر له. جوانان خوب گوش بدهید. امام حسین به تک تک گریه کننده ها نگاه می کند. ببینید من الان نگاه می کنم به کل شما. ولی از من نمی آید که به تک تک شما نگاه کنم.

من سه آیه می خوانم و سه جواب میدم که اگر کسی از شما پرسید این جوابها را داشته باشید.

وقتی قضیه کربلا را پیامبر به حضرت زهرا فرمود. حضرت زهرا پرسید چه کسی برای فرزندم عزا می گیرد؟ پیامبر فرمود: یُجَدِدون العزاء فی کل سنه جَیلَ بعد جیل. دخترم نسل در نسل هر سال عزای حسین را تجدید می کند. چرا این طور است؟

عزیزان و جوانان: گاهی پرسیده می شود که کربلا سال 60 هجری اتفاق افتاده است و 1400 سال می گذرد. به چه دلیل ما باید عزاداری کنیم؟ این همه هزینه... به چه دلیل؟ متأسفانه در شبکه ها و... چنین شبهاتی وارد می کند. آیا این مرده پرستی نیست؟ دلایل ما قرآنی است که سه آیه را ذکر می کنم.

1- وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ وَ جاءَکَ فی‏ هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْرى‏ لِلْمُؤْمِنینَ؛ ما از هر یک از سرگذشتهای انبیا برای تو بازگو کردیم ، تا به وسیله آن ، قلبت را آرامش بخشیم و اراده ات قویّ گردد. و در این ( اخبار و سرگذشتها ، ) برای تو حقّ ، و برای مؤمنان موعظه و تذکّر آمده است.

2- وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. حج/32

3- قُلْ لاَ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى. شوری/23

اصول و روشهای تربیت اسلامی(سبک زندگی اسلامی)

ما باید با توجه به قران و روایات سبک زندگی صحیح را انتخاب کنیم. همسرداری چگونه باشد. خریدمان چگونه باشد و... زندگی که داریم و دوست داریم چند درصد با قرآن و روایات منطبق است. آیا ازدواج های ما با ازدواجهای اسلامی منطبق است. عزای ما با عزایی که در اسلام گفته شده است منطبق است؟ تفریحات ما با تفریحاتی که در اسلام گفته شده است منطبق است؟ گفتگوی ما، مهمانی های ما، عروسی های ما، صله رحم و رفت و آمدهای ما و... ساده بگویم تا متوجه بشوید. ما یک مجموعه ای داریم بنام دین، دین هم سه چیز است. اعتقادات، اخلاق و احکام. مهمانی دینی، خانواده داری دینی، تفریحات دینی، گفتگوی دینی، رفت و امد دینی. به خودمان نمره بدهیم و ببینیم چقدر با دین منطبق هستیم.

یک اصل در زندگی صداقت است

دوم مسئولیت پذیری است

اصل دیگر عفاف است ، عفاف یعنی چه: عفاف یعنی خویشتن داری. یعنی کنترل غرائز، رها نبودن، هرز نبودن. اقایان و خانما ما سه جور عفت داریم.

- عفت جنسی

- عفت گفتاری

- عفت مالی

اهمیت آن: در ماه رمضان می خواندید: اللهم زینی بستر و العفاف، خدایا به ما زیبایی بده. یکی با پوشش و یکی با عفت. حدیث دیگر: امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: انفسهم عفیفه، آدمهای با تقوا عفت دارند. علی (ع) در سخن دیگر می فرماید: اعینونی( مرا یاری کنید، چه جوری یاریت کنیم آقا جان) بورع، اجتهاد و عفاف و سَداد. با چهار چیز مرا یاری کنید. تقوی، تلاش،  عفت و محکم بودن. مردم مثل من نمی خواد لباس یپوشید. مثل من نمی خواد غذا بخورید. من نان جو می خوردم و لباس خشن می پوشیدم ولی شما لباس خوب بپوشید و نان گندم هم بخورید. ولی مرا یاری کنید با تقوایتان؛ تلاش تان، عفت­ تان و مجکم بودن تان. عفت خیلی مهم است. عفت این قدر مهم است که حدیث داریم. العفه یتشعب منه: عفت یک ریشه است و شاخه هایش میشود: رضا، میشود صداقت. یعنی سایر صفات، شاخه های عفت است. ما سه جور عفاف داریم:

1- عفت جنسی: عفت جنسی یعنی چی؟ یعنی کسی که در جامعه زندگی می کند، چه زن و چه مرد، قوای جنسی خود را کنترل کند. چه مجرد باشد و چه همسردار باشد. در هر حالی باید قوای جنسی خود را کنترل کند. امام باقر(ع) فرمود: ما عُبد الله بشئ افضل من عفت فرج و بطن؛ هیچ عبادتی بالاتر از این نیست که ادم شکمش را از لقمه حرام و قوای جنسی اش را از رابطه با حرام حفظ کند..

برادران و خواهران چرا اسلام این قدر روی عفت و حجاب و پوشش تأکید دارد؟ حجاب سه اثر مهم دارد:

الف – فردی

ب- خانوادگی

ج- اجتماعی

اثر فردی: قرآن می فرماید ارامش می آورد. باعث می شود اذیت نشوید. کمتر در معرض تعرض واقع می­شوید. اثر دیگر اینه که امام زمان دوستش دارد و حضرت زهرا شفاعتش می­کند. خجالت دارد که در چنین مراسمی کسی بدون حجاب بیاید.

اثر خانوادگی: آقایان و خانما حجاب قوام خانواده را حفظ می­کند. بسیاری از خانواده­ها بخاطر بی بند باری از هم پاشیده اند. حریم باعث می شود که قوام خانواده حفظ بشود.

اثر اجتماعی: با حجاب جامعه سالم می ماند. لذا انسان مواظب باشد که قوای جنسی اش از راه حرام ارضا نشود. اسلام برای اینکه جامعه به سوی شهوت رانی نرود دو پیشنهاد کرده است.

- جلوگیری از راه های تحریک کننده: میگود خانم محرک حرف نزن. محرک راه نرو. جوانهایی که دچار این چتهای اینترنتی می شوید یا دچار پیامکهای غیر مفید می شود. یا وبلاگها و سایتهایی مختلف وارد می شوید و ارتباط برقرار می­کنید . چقدر خانواده ها از این طریق از هم پاشیده است. قوام خانواده به هم می­خورد.  رسول خدا فرمود پشت سر شیر راه بروید اما پشت سر نامحرم راه نروید. مهمانی های ما، عروسی های ما را ببینید. بدا به حال این عروسی ها که در آن مراعات روابط زن و مرد نمی شود. عفاف باعث قوام و حفظ و نگهداری جامعه است.

قسم دیگر عفت گفتاری است: آقایان و خانم ها تعارف نداریم. عفت گفتار در بین ما ضعیف است. فرهنگ گفتار در بین ما رعایت نمیشود. در صورتی که هم در قرآن و هم در روایات فراوان به رعایت در عفت گفتاری سفارش داده شده است:

- قرآن: قولوا قولا سدیدا: با هم مستدل حرف بزنید و از روی مبنا. آبروی کسی را نریزید. شخصیت کسی را خورد نکنید.

-  قولوا من الطیب من القول: با هم پاکیزه حرف بزنید. حرفی که می زنید  ناپسند نباشد. ناشایست نباشد. حدیث داریم خیلی جالب است: من فحش علی اخیه المسلم: کسی به برادر مسلمان خود فحش بدهد سه اثر منفی نصیبش می شود که انشاء الله بین ما نیست. ولی بدا به حال آقایانی که در خانه به پسر، خانم و بستگانش فحاشی می­کند. اینا در منابع ما است. در قرآن و دین ما. غربی ها اینا را ندارند. برخی در همین مجالس رعایت نمی­کنند. با کمترین تحمل به هم فحش می­دهند.

کسی که به برادر مسلمانش فحش بدهد سه اثر منفی در زندگی اش دارد:

- نزع الله منه برکتاً من رزقه؛ خدا برکت را از رزقش می گیرد. رزقش برکت ندارد.

- افسد علیه معیشته: معیشتش سخت می شود و نان دراوردن برایش سخت می شود.

- خدا او را به خودش واگذار می کند.

خواهرا برای شما هم بگویم: یک کسی آمد پیش رسول خدا و شروع کرد از کسی تعریف کردن: یا رسول الله ان فلانا تصوم نهارا و تقوم لیلا. یک خانمی است که روزها روزه می گیرد و شبها به عبادت می ایستد. یک خانمی در همسایگی ما است همه اش روزه مستحبی می­گرد و همه اش نمار شب می خواند و خیلی مومن است. اما یک عیب دارد . ان اینکه همسایه هایش را با زبان آزار می دهد. زبانش فحاش است. پیغبر خدا فرمود: لاخیر فیها، هی من اهل النار. هیچ خیری در او نیست و از اهل جهنم است.

سوم:  عفت مالی: یحسبه الجاهل اغنیائ من التعفف: عفت مالی این است که آدم در مسائل مالی حریص نباشد. ولع نداشته باشد. به آنچه دارد اکتفاء کند. یکی از مشکلات ما در جامعه چشمی هم چشمی است. همه می خواد همه چیز داشته باشند. این خوب نیست.

بنابراین رابطه تربیت با سبک زندگی چیست؟ تربیت اساس زندگی است. تربیت درست نشود،  زندگی درست نمی شود. تربیت سه اصل مهم دارد. صداقت مسئولیت پذیری و عفت.

در چه صورتی اجازه داریم گناه کنیم؟!

مردی به خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و گفت: من شخصی گناهکار هستم که نمی‌توانم خود را از معصیت نگه دارم، مرا پند و اندرزی بده، حضرت حسین(علیه السلام) فرمود: پنج کار را انجام مده بعد هر گناهی مایلی بکن.

1- از رزق و روزی خدا نخور هر گناهی مایلی بکن.

آیه 6 سوره مبارکه هود علیه السلام با صراحت تمام خداوند متعال را عهده دار رزق تمام روزی خوران عالم معرفی می کند: وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَا؛

باید توجه داشت که «رزق» به معنی عطاء و بخششِ مستمر است و از آنجا که روزیِ الهی، عطای مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته می‌شود.

امام علی علیه السلام می فرمایند:  این مورچه ها را بنگرید که با آن همه کوچکی و ظرافت اندام، که تقریباً به چشم نمی آید... روزی اش تضمین شده و به او روزیِ فراخورِ حالش

 می رسد، خداوند منّان از او غافل نیست و پروردگار حسابگر محرومش نساخته است، اگر چه در دل تخته سنگی صاف و خشک و یا در میان صخره ای سخت باشد.

امام صادق علیه السلام ـ وقتی ابو عبیده به ایشان عرض کرد: دعا کن که خداوند روزی مرا در دست بندگانش قرار ندهد ـ فرمود: خداوند چنین کاری نمی کند. او روزی بندگان را در دست یکدیگر قرار داده است؛ اما از خدا بخواه که روزی ات را در دست بندگان خوبش قرار دهد، که این از خوشبختی است.

 2- از ولایت خدا خارج شو هر گناهی می‌خواهی بکن.

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَهُ وَ رَسُولُهُ و وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَو'ةَ وَ یُوْتُونَ الزَّکَو'ةَ وَ هُمْ رَ'کِعُونَ

3- جایی را پیدا کن که خدا ترا نبیند هرچه می‌خواهی بکن.

ایمان به خدا، و یاد او در همه حال و اعتقاد به اینکه همه ما در محضر خدا هستیم از اساسی ترین اهرم‌های بازدارنده از گناه است، اثر و نقشی که این عقیده در کنترل انسان و جلوگیری از طغیان غرائز حیوانی دارد، هیچ چیز چنین اثر و نقش را ندارد. و قدرت ایمان به خدا و یاد او در ریشه‌کن نمودن گناه از همهء قدرت‌ها نیرومندتر است. سازمان‌های پلیسی و انتظامی با فقدان ایمان و تکیه‌گاه معنوی هرگز نمی‌توانند در اصلاح فرد و جامعه توفیق یابند.

ایمان به خدا و اعتقاد به آگاهی او بر همه چیز و حضور او در همه جا، در انسان آنچنان نیرویی در برابر گناه به وجود می‌آورد که او را همچون سپری فولادین و نفوذ ناپذیر در برابر گناهان می‌کند.

نیروهای انتظامی و امنیتی، هر چند قوی و گسترده باشند قادر به جلوگیری از گناهان مخفی نیستند و هرگز نمی‌توانند در کنترل گناهان در خلوت نقشی داشته باشند. ولی ایمان درونی می‌تواند نقش خلل ناپذیری در بازداری انسان از گناهان آشکار و پنهان ایفا کند، بر همین اساس در آیات و روایات بر نقش ایمان در بازداری از گناه بسیار تکیه شده است؛ به عنوان نمونه قرآن می‌فرماید:

ألَم یَعلَم بِأنّ اللّه یَرى. علق / 14

إنّ ربّکَ لَبِالمِرصاد. »فجر / 14

یَعلَم خائِنَة الاَعیُن و ما تُخفِى الصُّدور. مومن / 19

در مقامی که کنی قصد گناه

گر کند کودکی از دور نگاه

شرم داری، زگنه در گذری 

 پرده عصمت خود را ندری

شرم بادت که خداوند جهان

که بود خالق اسرار نهان

بر تو باشد نظرش بی‌گه و گاه 

تو کنی در نظرش قصد گناه

امیرمۆمنان علی علیه السلام می‌فرماید:

اتّقوا مَعاصِى اللّه فى الخَلوات، فانّ الشّاهِد هو الحاکم

4-  وقتی ملک الموت برای گرفتن جانت (قبض روحت) آمد جلوگیری از او بکن.

5- وقتی مالک دوزخ تو را داخل جهنم کرد داخل نشو هرگناهی مایلی انجام ده.

مقام حضرت عباس(ع) حضرت عباس در کلام معصومین علیهم السلام

در مورد حضرت عباس (ع)از معصومین(ع) سخنانی نقل شده است که حکایت از مقام با عظمت آن حضرت می کند.

1- حضرت عباس در کلام حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم

کتاب الکبریت الاحمر آمده است که در رویایی صادقه ، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به حضرت عباس علیه السلام فرمودند :أقرّالله ُ عینک ، فأنتَ بابُ الحوائج وَ اشفَع لمَن شئتَ

2- حضرت عباس در کلام امیرالمومنین علی علیه السلام

در معالی السّبطین آمده است که در آن هنگام که مولا علی علیه السلام در بستر شهادت بودند ، عباس را طلبید و او را به سینه اش چسبانید و فرمود :  وَلَدی وَ سَتَقرّ ُ بک َ فی یوم القیامة

همچنین فرمودند: أذا کانَ یومَ عاشورا وَ دَخَلتَ المَشرعة إیاک أن تَشربَ الماء وَ أخوک الحُسین ُ عطشان ٌ

وهمه می دانیم که حضرت قمر بنی هاشم به این وصیت چه زیبا عمل کردند ، تا آنجا که فرمودند :

وَالله لا أذوقُ الماءَ وَ سیدی الحَسینَ عطشانا ً

3- حضرت عباس در کلام حضرت زهرا علیها السلام

روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس

4- حضرت عباس در کلام امام حسین علیه السلام

شاید در بین همه­ی سخنانی که معصومین علیهم السلام در باره حضرت عباس فرمودند ، جملات و عبارات حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، به گونه ای دیگر بر آتش دل ها دامن می زند . در عصر روز تاسوعا ، حضرت اباعبدالله خطاب به برادر فرمودند : إرکـَب بـِـنفسی أنت تَلقاهُم وَ اسئَلهُم عمّا جائهُم .....

آقایان و خانم ها: در این جمله ، عبارت « بنفسی أنت »خود گویای عمق علاقه و احترامی ست که مولا ابا عبدالله علیه السلام نسبت به برادر بزرگوارش دارند ، می باشد .

همچنین در روز عاشورا ، هنگامی که حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر بالین خونین برادر ، و در کنار نهر علقمه حاضر شدند و لحظه ی شهادت برادر خویش را مشاهده نمودند ، خطاب به ایشان فرمودند : جَزاکَ الله خیرا ً یا أخی ! لَقَد جاهَد تَ فی الله ِ حَق ّ جهاده

5- حضرت عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام

بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره­ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند.

6- حضرت عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می­کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می­فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می­گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی.

7- حضرت عباس در کلام امام هادی علیه السلام

در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی علیه السلام از زبان آن حضرت چنین می خوانیم: «سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرالمؤمنین؛ آن که با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد؛ آن که دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آن که خود را فداکارانه فدای برادر  نمود؛ آن که نگهبان دین و سپاه حسین علیه السلام بود؛ آن که تلاش بسیار برای آب رسانی به لب تشنگان نمود؛ آن که دو دستش در راه خدا قطع شد.

8- حضرت عباس در کلام امام  صادق علیه السلام

عبارت مشهور امام صادق(ع)در وصف اباالفضل(ع) که به نقل از منابع مختلف ومتعدد آمده است در برگیرنده صفات وفضائل خاص ایشان است.امام می فرمایند: کانَ عَمِّیَ العَبّاس بن علی(ع) نافِذُ البَصیرَة، صلبُ الایمان، جاهِدُ مَعَ اَخیهِ الحُسَین وَ اَبلی بَلاءً حَسَنا وَ مَضی شَهیداً.

9- حضرت عباس در کلام امام عصر(عج)

یکی از مشهورترین فرمایشات امام زمان(عج) در باب واقعه عاشورا، زیارت ناحیه مقدسه است. امام  با علم عصمت، با اینکه در کربلا به ظاهر حضورنداشته اند اما توصیفی از لحظه ها وصحنه ها دارند که گویی ناظر عینی تمام ماجرا بوده اند واین یکی از سندهای معتبر برای تبیین حوادث عاشورا است. درفرازی از این زیارت می فرمایند: سلام بر ابوالفضل العباس(ع)، فرزندامیرالمومنین(ع)که جان خود را در راه برادر فداکرد و از دیروزش برای فردایش توشه گرفت و در راه برادر جانبازی کرد و خود را سپر بلا ساخت و برای او آب آورد و دست هایش قطع شد. خداوند قاتلانش یزید بن رقّاد و حکیم بن طفیل طاعی را لعنت کند.

 از مطالعه این کلمات روح افزای معصومین درباره حضرت عباس(ع) به سه ویژگی مهم می رسیم که جوانان عزیز ما این سه ویژگی را باید سرلوحه زندگی خود قرار دهند:

1- ایمان محکم حضرت عباس(ع)

2- روحیه ایثارگری حضرت عباس(ع)

3- ولایت پذیری حضرت عباس(ع)

اهمّیت، ضرورت و فوائد برنامه ریزی در اسلام

1ـ سفارش علی(ع) به نظم در واپسین لحظات

علی(ع) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، و همه فرزندانش و تمامی کسانی که وصیّت نامه حضرت به آنان می رسد این گونه وصیّت کرد: «اوصیکما...بتقوی اللّه و نظم امرکم؛(1) شما دو نفر را به تقوای الهی و نظم و برنامه ریزی در کارها سفارش می کنم.»

2ـ مؤمن باید برنامه ریزی داشته باشد

علی(ع) فرمود: «للمؤمن ثلاث ساعاتٍ: فساعة یناجی فیها ربّه و ساعةٌ یرمّ معاشه و ساعة یخلّی بین نفسه و بین لذّتها فیما یحلّ و یجمل؛ سزاوار است مؤمن را سه زمان باشد: زمانی که در آن با پروردگارش راز و نیاز کند، و زمانی که هزینه های زندگی را تأمین کند، و زمانی را به خوشی های حلال و زیبا، اختصاص دهد.

خوب حتما این پرسش پیش می آید که چطور میتوانیم برنامه ریزی دقیق و منسجم و قبل اجرایی داشته باشیم ؟

در ابتدا باید گفت یک برنامه خوب برنامه ایست که در آن به همه ابعاد وجودی و نیازهای طبیعی توجه شود تا در اثر افراط و تفریط ناکارآمدی یک برنامه به شکست آن منجر نشود .

امام کاظم علیه السلام فرمودند: تلاش کنید که زمان شما به چهار بخش تقسیم شود: یک ساعت برای مناجات با خداوند و یک ساعت برای مسئله معیشت و یک ساعت هم برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد، همان‌هایی که عیوب شما را به شما معرّفی می‌کنند و در باطن، خود را برای دوستی با شما مخلص می‌کنند و بالاخره ساعتی را هم خالی کنید برای لذّت‌های غیر حرام خود و لذت جویی از حلال.

اِجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثَةِ سَاعَات.

جوانان عزیز خوب توجه کنید: اگر ما واقعا این تقسیم بندی را به طور دقیق در زندگیمان پیاده کنیم به یقین به سعادت و خوشبختی می­رسیم. بدون هیچ کج روی و کاستی. کما اینکه این برنامه همه امامان عزیز ما بوده است و احادیثی با همین مضمون از دیگر معصومین علیهم السلام نیز نقل شده است.

 

آقایان و خانمهای عزادار: باید در استفاده از این حدیث شریف به چند نکته دقت کرد:

1- امام علیه السلام در این حدیث می فرماید: زمان و اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید و برای جلوگیری از هر گونه افراط و تفریط و زیاده روی در رسیدگی به یک بعد از ابعاد وجودی انسان و غفلت از دیگر ابعاد، می فرماید: به همه نیازهای خود توجه کنید. همان طور که امام علیه السلام در پایان سخن خود فرمود: «لیس منّا من ترک دیناه لدینه او ترک دینه لدنیاه؛ کسی که دنیای خود را برای دینش رها کند یا دینش را برای دنیا از دست دهد، از ما (مورد تأیید ما) نیست.

در واقع امام علیه السلام، بر جامع نگری و لزوم تلاش برای رفع نیازهای مختلف انسان تأکید فرموده است و به عبارت دیگر، مقصود امام علیه السلام این نیست که اوقات شبانه روز را به طور مساوی به چهار بخش تقسیم کرده و به هر بخش شش ساعت اختصاص دهید؛ بلکه مراد آن است که تمام این چهار بخش و محور که به ابعاد مختلف وجودی انسان مربوط می شوند، باید مورد توجه قرار گیرند. بخشی از اوقات را باید به بعد معنوی و ارتباط با خالق هستی اختصاص داد و بخش دیگر مربوط به بعد مادی و نیازهای زندگی است و بخش سوم به بعد اجتماعی انسان و توجه به روابط اجتماعی مربوط می شود که یکی از ابعاد وجودی انسان است؛ زیرا روان شناسان نیز انسان را موجودی اجتماعی معرفی کرده اند و باید به این نیازش پاسخ مناسب داده شود و بخش چهارم به تفریحات و استفاده از لذت های حلال مربوط می شود؛ مثل استراحت کردن، خواب، تفریح و گردش، مسافرت و لذت های حلال دیگر.

بنابراین، اصل برنامه ریزی و تقسیم زمان برای رفع نیازهای مختلف مادی و معنوی مورد توجه قرار گرفته است؛ ولی میزان اختصاص یافته به هر یک از بخش های چهارگانه، مختلف است و میزان آن، بستگی به این دارد که انسان در چه موقعیتی قرار داشته باشد و چه شرایط فیزیکی، روانی و اجتماعی بر او حکم فرما باشد؛ طبیعی است که متناسب با سن فرد و موقعیت هایی که در آن قرار می گیرد، اختصاص زمان به هر یک از این بخش ها متفاوت خواهد بود؛ مثلاً در دوران کودکی و نوجوانی، زمان اختصاص یافته به بخش چهارم بیشتر است و در دوران جوانی که نیروی کار، تلاش و تحصیل علم و دانش در اوج است، به بخش دوم زمان بیشتری اختصاص می یابد.

بنابراین، آن چه این روایت بر آن تأکید دارد، لزوم توجه به تمام ابعاد وجودی انسان در قالب آن چهار محور کلی می باشد؛ اما این که چه قدر به هر بخش اختصاص یابد، بر اساس شرایط و موقعیت ها، متفاوت خواهد بود.

2- مصادیق بخش های مختلف را می توان چنین بیان کرد:

منظور از مناجات و ارتباط با خالق هستی، نماز، روزه، قرائت قرآن، خواندن دعاهای مختلف، گفتن ذکرهای زبانی و نظیر آن است که اصطلاحاً عبادت خاص نامیده می شوند و منظور از امرار معاش، هر کار و تلاشی است که برای تأمین احتیاجات مادی زندگی انجام می گیرد؛ حال چه کار عملی باشد و چه فعالیت علمی که منبع درآمد فرد برای تأمین احتیاجات روزمره است.

این بخش جوانان عزیزم خیلی توجه کنند: منظور از بخش سوم، داشتن روابط اجتماعی با دیگران و دوستان است و مقصود، تمام روابط اجتماعی است که در رشد و کمال انسان و به ویژه در بعد رشد اجتماعی انسان مؤثر است. امام علیه السلام می فرماید که این معاشرت ها، باید بر محور ارزش های اخلاقی و زمینه ساز کمال انسان باشد و به همین خاطر می فرماید: با افراد قابل اعتماد روابط اجتماعی داشته باشید؛ آنهایی که دلسوز شما هستند و خالصانه به شما علاقه مندند و اگر عیب، نقص و کمبودی در رفتار شما مشاهده کنند، از سر خیرخواهی، آن عیوب را به شما تذکر می دهند تا در صدد رفع آن برآیید و زمینه رشد و کمال خود را فراهم کنید.

جوان عزیز دوست خوب دو ویژگی دارد: 1- کسانی که دلسوز شما هستند و خالصانه به شما علاقه مندند. 2- اگر عیب، نقص و کمبودی در رفتار شما مشاهده کنند، از سر خیرخواهی، آن عیوب را به شما تذکر می دهند

 مقصود از بخش چهارم، هر نوع فعالیت و تلاشی است که به منظور لذت بردن از امور حلال انجام می شود. طبیعی است که این بخش، دامنه زیادی دارد و شامل خواب، استراحت، بازی، گردش و هر تفریح حلال دیگر می شود. بنابراین، خواب انسان در این بخش قرار می گیرد

بنابراین، برای توجه کردن به تمام بخش های مطرح شده و اجتناب از هر گونه افراط و تفریط، می توان با مدیریت زمان، این تقسیم بندی را به طور متعادل انجام داد و حتی این تعادل را می توان در طول یک هفته ایجاد کرد؛ یعنی اگر نمی توان در طول ایام درسی به برخی بخش ها رسیدگی کرد، باید زمان های خالی و پایان هفته را بیشتر به آن بخشی پرداخت که در طول هفته فرصت پیدا نکرده اید به آن بپردازید؛ مثلاً اگر در طول هفته برای دید و بازدید و صله رحم، فرصت کافی نیست و یا اگر در طول هفته کمتر می توان به غیر از انجام نمازهای واجب - به عبادت و مناجات توجه کرد و در آخر هفته و در شب های جمعه یا روز جمعه فرصت کافی دارید، در این فرصت ها به این کارها بپردازید تا به یک تعادل رفتاری برسید.

آثار وضعی گناه

به طور کلی و بر اساس تقسیم‌ بندی‌های نظری مجازات بر سه گونه است:

1- مجازات قراردادی. (تنبیه و عبرت)

2- مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی)

3- مجازاتی که تجسمی از خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی)

برادران و خواهران عزادار: بحث ما درباره مکافات دنیوی آنهم مجزاتهای فردی گناه است.

کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر، معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می‌نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان‌های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می‌سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرائین و ناراحتی‌های کبدی می‌گردد.

جوتن عزیزم: منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از آن جدا نمی‌گردد. مثلاً اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سمّ خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست با توبه کردن مثلا علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد.

هر چند دنیا محل کِشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می‌دهد.

این دریافت ثمره عمل و درو کردن کِشته، نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می‌گیرد. دنیا خانه عمل است و احیاناً جزا هم در آن داده می‌شود ولی آخرت خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.

کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی، کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی‌ماند.

مولانا در مورد عمل و عکس العمل می‌گوید:

این جهان کوه است و فعل ما ندا .... سوی ما آرد صداها را ندا.

و شاعر دیگری در این مورد می‌گوید:

به چشم خویش دیدم در گذرگاه .... که زد بر جان موری مرغکی راه .... هنوز از صید، منقارش نپرداخت .... که مرغ دیگر آمد کار او ساخت....چو بد کردی مشو ایمن ز آفات .... که واجب شد طبیعت را مکافات

گناه حداقل سه اثر فردی و شخصی در دنیا دارد:

1- زندگی سخت و معیشت تنگ: وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا(طه/124)

برادران و خواهران و جوانان عزادار: گاه مى‏شود درهاى زندگى به روى انسان به کلى بسته مى‏شود،  و دست به هر کارى می زند با درهاى بسته رو به رو مى‏گردد، و گاهى به عکس به هر جا روى مى‏آورد خود را در برابر درهاى گشوده مى‏بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن‏بست و گرهى در برابر او نیست، از این حال تعبیر به وسعت زندگى و از اولى به ضیق یا تنگى معیشت تعبیر مى‏شود، منظور از« معیشت ضنک» که در آیه آمده همین است.

گاهى تنگى معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمى دارد، اى بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولى بخل و حرص و طمع زندگى را بر او تنگ مى‏کند نه تنها میل ندارد در خانه‏اش باز باشد و دیگران از زندگى او استفاده کنند، بلکه گویى نمى‏خواهد آن را به روى خویش بگشاید، به فرموده امام على(ع) همچون فقیران زندگى مى‏کند و همانند اغنیاء و ثروتمندان حساب پس مى‏دهد.

راستى چرا انسان گرفتار این تنگناها مى‏شود، قرآن مى‏گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.

یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانى است.

هنگامى که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشى بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع مى‏گردد، پیدا است، که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتى که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غناى روحى دهد، و نه اخلاقى که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد.

اصولا تنگى زندگى هم به خاطر نبودن مادی و مالی است و هم بخاطر عدم آرامش روحی و معنوی است. اما بیشتر به خاطر کمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانیها در امان است.

2- قساوت قلب: فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ(زمر/22)

چرا نمی توانیم گریه کنیم؟ چرا حالت تضرع و گریه در دعا ، عبادات و مجالس ذکر مصیبت اهل بیت (علیه السلام)  پیدا نمی‎کنیم؟!! چرا موعظه در ما اثر نمی کند. برادران عزیز چرا هنگام نماز خواند کسل هستیم.؟

از موانع گریه و بیرون نیامدن اشک از چشم، اثر نکردن موعظه و رخوت و سستی در عبادات، چیزهائی است که موجب قساوت قلب و سنگدلی می شود، به نحوی که صاحب آن از الطاف ربانیّه و افاضات الهیه محروم می گردد، و سبب می شود که خشوع را از قلب، و اشک را از چشم دور کند، و صاحب آن دل و چشم از سعادت دنیا و آخرت محروم شود.

 برادران و خواهران عزادار: موجبات قساوت قلب بسیار است که به دو اشاره می کنم:

1-  معصیت و نافرمانی خدای تعالی

چنانچه امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده: «ما من شیء أفسد للقلب من خطیئة»

و فرمود: «لاوجع أوجع للقلوب من الذنوب»

2-  خوردن حرام

چنانچه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده:«یا علی، من اکلَ الحرامَ سوّدَ قلبه».

برادران عزادار چرا در روز عاشورا آن همه خطبه که از سوی امام حسین(ع) و یارانش ایراد گردید در دل دشمنان اثر نکرد، یکی از دلایلش خوردن مال حرام بود.

3- بحران هویت و خود فراموشی: وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الفَاسِقُون(حشر/19)

در بعضی آیات و روایات آمده که خدا فراموشی یکی از عوامل مهم خود فراموشی است و نیز یکی دیگر از دلایل خود فراموشی و بحران و هویت، هوای نفس است که به تدریج استعداد فطری را که برای هدایت داشت، باطل می‌نماید. «آیا آن کس را که هوسش را چون خداى خود گرفت و خدا از روى علم گمراهش کرد و بر گوش و دلش مُهر نهاد و بر دیدگانش پرده افکند، دیده‏اى؟ اگر خدا هدایت نکند چه کسى او را هدایت خواهد کرد؟ چرا پند نمى‏گیرید؟» (جاثیه/23)

جوانان عزیز، یکی دیگر از دلایل بحران هویت، گناه است. گناه موجب می‌شود توفیق خودشناسی از انسان سلب شود اگر انسان به خاطر گناهانی که انجام می‌دهد مُهر بر قلبش نهاده شود گوش شنوایی در برابر بسیاری از حقایق نخواهد داشت از جمله این حقایق، حقیقت وجودی خویش است: وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی‏ وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ.


توجه

ارسال دیدگاه