355 0 1394/08/12
چکیده ای از محتوای سخنرانی دهه اول محرم 1394 در استان اصفهان
موضوع سخنرانی: شناخت حقیقت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شرحی بر حدیث امام صادق علیه السلام

سخنران: حجت الاسلام والمسلمین حکیمی (عرفانی)

بسم الله الرحمن الرحیم


لا حول و لا قوة الا بالله، حسبنا الله نعم المولی و نعم النصیر، والصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین علیهم السلام لاسیما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفداء و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین.
تفسیر عشق، درس الفبای کربلاست
لب تشنه، خضر در پی صحرای کربلاست
 باز این چه شورش است که درخلق عالم است
نیل فرات تشنه موسای کربلاست
 عیسی به عرش رفت ولی روضه خواند و گفت
عریان به روی خاک، مسیحای کربلاست
بعد از گذشت این همه سال از شهادتش
خلقت هنوز مات معمّای کربلاست
ای با خبر ز سرّ معما، شما بگو
ای روضه خوانِ ناحیه، آقا ،شما بگو
 آهی بکش، به باد بده دودمان ما
شعری بخوان که شعله بیفتد به جان ما
آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت
گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت!
 از پایکوب اسب سواران شنیده ام
بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت
 چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها
همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت
 حق با شماست، شام و سحر گریه می کنید
جای سرشک خون جگر، گریه می کنید...
وقتی حرف از گریه و زیارت امام حسین به میان می¬آید، خصوصا در باب زیارت، یک جمله اضافه می¬کند: عارفا بحقه:
عارفاً بحقه که در روایت آمده یعنی چه؟ اینکه امام جواد (ع) می فرمایند هر کس به زیارت پدرم علی بن موسی الرضا (ع) برود در حالی که عارف به حقش باشد، من بهشت او را ضمانت می کنم یعنی چه؟ آیا هر کس زیاد امام را زیارت کند این امام شناس است؟ یا این که من بدانم امام کیست؟ پدر و مادرش چه کسانی هستند؟ سال تولد و محل زندگی و مدّت امامت و محل شهادتشان و راجع به همسر و بچه هایشان بدانم این عارفاً بحقّه است یا نه؟ مسلماً اینطور نیست. چون اگر این طور باشد یک مستشرق بی دین انگلیسی  بهتر از ما این ها را می داند.
لذا از امام صادق (ع) این سؤال را می کنند، ایشان در جواب می¬فرمایند:
عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ‏ فِی مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ غَرِیبٌ‏ شَهِیدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِینَ شَهِیداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) عَلَى حَقِیقَةٍ؛ ایشان در جواب سوال می فرمایند: نوه ی من در آینده در سرزمین خراسان در شهری که به آن طوس می گویند کشته خواهد شد. هر کس او را زیارت کند در حالی که عارف به حقش باشد روز قیامت من دستش را می گیرم و او را داخل بهشت می کنم، اگر چه از گناهکاران باشد. حمزه بن حُمران گفت: گفتم فدای تو شوم عرفان و شناخت حق او (امام رضا (ع) ) چیست ؟ امام صادق (ع) فرمودند:
- مفترض الطاعه: اول باید اعتقاد داشته باشید که امام واجب الاطاعه است یعنی اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم: اطاعت کنید از خدا و اطاعت کنید از رسول خدا و اطاعت کنید از اولی الامر که همان امام است. امام، نفس رسول الله است و اطاعت از امام، اطاعت از رسول و اطاعت از خداست. هر چه می گوید در زمین فصل الخطاب است؛ ما ینطق عن الهوی الاوحیٌ یوحی، نه اینکه پیغمبر هر چه بگوید وحی است. "وَحیُ یوحی" یعنی هر چه راجع به علی بن ابی طالب می گوید، وحی است. علیمنصوبٌ مِنَ الله است از عوالم اولی. لذا امیرالمؤمنین روحٌ فِی الَارواح است، پیغمبر روحٌ فِی الَارواح است یعنی در عالم ذَر بر ارواح مبعوث شدند. باید اعتقاد داشته باشی هر چه امام بگوید چرا ندارد. مثلاً بگوید «التَّوْحِیدُ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَه»‏: توحید این است که خدا را توهّم نکنی چرا ندارد «وَ الْعَدْلُ أَنْ لَا تَتَّهِمَه»‏ و عدل این است که خدا را متّهم نکنی (به فعل خودت)، چرا ندارد. یا « التَّوْحِیدُ أَنْ‏ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ »، توحید این است که آنچه برتوی بشر جایز است بر خدا جایز ندانی چرا ندارد «وَ الْعَدْلُ أَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَى خَالِقِکَ مَا لَامَکَ عَلَیْه» و عدل این است که نسبت ندهی به خدا آنچه را تو به وسیله ی آن ملامت می شوی، چرا ندارد. سخن امام سخن خداوند است و حجّت است .در امام، لِمَ وَ بِمَ و چرا و برای چه وجود ندارد . عالِمی است که جهل ندارد؛ یعنی اینطور نیست که از ایشان سوال کنند  بگوید حالا من بروم مطالعه کنم بعد جواب شما را می دهم اگر صلاح بدانند، جواب طرف را به اندازه درک و فهمش می دهند و اگر صلاح ندانند چیزی نمی گویند. باید اعتقاد داشته باشی که امام یکّه ی زمانه است و بی بدیل است، بدل ندارد، تالی تلو ندارد. باید اعتقاد داشته باشی که هر چه امام می گوید چه از اصول دین و چه از فروع دین و چه از نظر علمی و اخلاقی و رفتاری همه حق است و باید اطاعت کنی و بگویی چشم، چون علم اولین و آخرین نزد امام است. روح مدبر عالم خلقت است و به اذن الله کار خدایی می کند.
- غریب. باید اعتقاد داشته باشی که امامِ غریب است یعنی «بِئرٌ مُعَطَّلَه» هستند: مانند چاه پر آبی هستند که معطّل مانده اند و کسی از آن استفاده نمی کند، یعنی با وجود اینکه خداوند علم اولین و آخرین را به آنها داده، ولی مردم نرفتند در خانه آنها، تا از علمشان استفاده کنند و از آن اول بعد از شهادت پیغمبر خاتم صلی الله علیه و اله و سلم  به جای اینکه مردم در خانه ی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام  بروند، به درخانه اولی و دومی رفتند. باید اعتقاد داشته باشی که حجة بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف  که اگر خدا حجابش را بردارد می بینی که مانند جدّ غریبشان امام حسین (ع) می فرمایند: هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنِی.
-  شهید. باید اعتقاد داشته باشی که امام شاهد و شهید است، یعنی می بیند. خداوند در آیه 105 سوره توبه می فرماید: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون.یعنی هر کاری می خواهید بکنید ولی خدا و رسول خدا و مؤمنون که منظور ائمه هستند، عمل شما را می بینند. در اذن دخول هم می گوییم: یَرَوْنَ‏ مَقَامِی‏ وَ یَسْمَعُونَ کَلَامِی وَ یَرُدُّونَ سَلَامِی‏. یعنی گواهی می دهم که تو ای امام، من را می بینی و سخن من را می شنوی و جواب سلامم را می دهی وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلَامَهُم‏، و گواهی می دهم که خدایا تو در گوش من پرده افکندی که سخن آنها را نشنوم. باید اعتقاد داشته باشی امام عَین الله، اُذُن الله و ... است کار خدایی می کند و همه اعمال و نیّات درونی ما را می دانند. باید اعتقاد داشته باشی محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و اله وسلم چه زنده باشند و چه مرده، آنان زنده اند، می بینند مقام ما را و در عین وحدت، کثرت دارند. یعنی اینطور نیست که اگر یک شیعه در تهران به امام توجه کند از شیعه دیگرش که در آمریکاست امام  غافل است، نه امام در آن واحد می تواند به میلیاردها میلیارد صدا توجه کند و جواب سلام همه را بدهد. از کانال امام به میلیادرها میلیارد ذی شعور قدرت و حیات داده می شود.
ادامه ترجمه حدیث، امام صادق (ع) فرمودند: اینکه بداند امام 1- واجب الاطاعت است و 2- غریب است (در زمان خودش) 3- شاهد و گواه است (بر خلق) هر کس که با این اعتقاد برود به زیارت امام (عارفاً بحقه) عارف به حق امام است و خداوند تعالی به او پاداش هفتادهزار شهید از شهدایی که بین یدی رسول الله به فرمان رسول خدا به جنگ با کفار رفتند و شهید شده اند را به او می دهد.
با این اعتقادات بروی در خانه امام و به زیارت امام بروی خداوند گناهان گذشته و آینده ات را می آمرزد و به بهشت می برد. عارفاً بحق الامام این است که باری از دوش امام برداری والاّ می شوی وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أَکْتَافِ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة؛ یعنی کسانی که مردم را بر دوش آل محمّد سوار کردند، پروردگارا! من با لعنت بر آنها به سوی تو تقرّب می جویم و از آنها در دنیا و آخرت بیزاری می کنم. متاسّفانه بیشتر مردم نمی دانند که این لعن که می کنند به خودشان بر می گردد!
بنابراین عارفا بحقه یعنی چی؟ اگر کسی ده شب در مجلس عزای امام حسین شرکت می کند باید متوجه این عارفا بحقه بشود. عارفا بحقه، حسین را بشناسد. اگر دهه تمام شد و نسبت امام حسین معرفتی پیدا نکردم معلوم میشه ان دهه من را تکان نداده است.
حسین کیست؟ جواب اول اینکه نمی¬دانم. نه من نمی¬دانم که انبیا خدا برایشان سوال شده بود که خدایا حسین کیست؟ عالم را برای حسین تکان دادی، این حسین کیه؟ همه نمی¬دانیم الا باباش و رسول الله که آنها هم از خدا سوال کردند.
حسین کیه که دو مرتبه اسمشو در عرش نوشتی؟ ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه یا در روایت دیگر: َو إِنَُّه لََمْکُتوٌبَ عْن یَِمیِنَ عْرشِ اللَِّهَ عَّزَوَجَّلِ مْصبَاُحُ هًدىَ وَ سِفیَنُة نََجاٍةَ. اسامی دیگر ائمه یک مرتبه است اما حسین دو مرتبه است.
حسین کیه؟ حسینی که بهشت را خدا از نور حسین خلق کرده است. این روایت را گوش بده: عبدالله بن مسعود از اصحاب پیامبر است. که عرضه داشت یا رسول الله اینکه می¬فرمایید کلنا من نور واحد یعنی چه؟ حضرت فرمود پسر مسعود، خدا نور من را آفرید و از نور من عرش را آفرید( عرش خیلی وسیع است، وسیع ترین مخلوقات است و لذا خدا وقتی می¬خواد خودش را معرفی کند خودش را این طور معرفی نمی¬کند که خدای سنگ، کلوخ و درخت و.... لا اله الا هو رب العرش العظیم- لا اله الا هو رب العرش الکریم. و از نور علی ملائکه را و از نور فاطمه زمین و آسمان را و از نور حسن ماه و خورشید را و از نور حسین بهشت را (سلام الله علیهم اجمعین).
یعنی چه؟ یعنی تمام مخلوقات عرشی مهمان پیامبرند و... هر که بهشت می¬روند، مهمان امام حسین است حتی انبیاء.
از هشت درب که خدا خلق کرده: باب المصلین، باب المجاهدین، باب الصائمین.... اما یک درب دیگر است. امام صادق می فرماید: باب الحسین.
حسین کیه که وقتی زائر می¬رود کربلا، امام صادق می¬فرماید: استقبلوا الملائکه ملائکه به استقبالش می¬آید. در کدام سفر ملائکه به استقبال می¬آید هیچ سفری. برای کدام پیامبر به استقبال زوارش می¬روند. برای هیچ کدام.
اگر مریض بشه ملائکه به عیادتش می¬روند. کدام مریضه که ملائکه به زیارتش میروند. عالم مریض؟ در روایت نداریم.
اگه لحظه احتضارش شد، حضرت صادق علیه السلام، فرمود: ان فاطمة علیهاالسلام بنت محمد صلی الله علیه و آله تحضر لزوار قبر ابنها الحسین علیه السلام فتستغفر لهم ذنوبهم.
برای یک نفر فقط فاطمه(س) آمد و ان هم در گودال قتلگاه. اما دیگه برای هیچ محتضری نداریم که فاطمه(س) بیاید. داریم که علی (ع) می¬آید و امام حسین(ع) می آید. اما نداریم که زهرا بیاید الا یکجا و آن هم لزوار قبر الحسین. و هم بگوبد: خدا تستغفر ذنوبهم.
امام جعفرصادق علیه‌السلام می¬فرماید: اِنَّ لِزُوّارِ الحُسینِ بنِ عَلیِّ(ع) یَومَ القیامَة فَضلاً عَلی النّاسِ، یَدخُلُونَ الجنَّةَ قَبلَ النّاسِ بأَربعینَ عاماً وَسائرُ النّاسِ فی‌ الحساب.
حالا این روایت را توجه کنید: امام صادق: مَنْ زَارَ قَبْرَ الحسین عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کمن زار الله فی عرشه. قال مولانا الامام علی الرضا- علیه السلام-:"من زار الحسین بن علی عارفاً بحقه کان من محدثی الله فوق عرشه ثم قرأ – علیه السلام- «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ؛ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ.»
روز قیامت چه کسانی با خدا هم سخن می¬شوند؟ شهدا، علما و.... حسین کیه؟
کدام پیامبر را سراغ دارید که دو بیت شعر براش بکوید بهشت بر او واجب باشد. برای خود پیامبر هم نیست.  برای کدام انبیاء شعر گفتن این همه پاداش دارد.
کمیت بن زیاد روز عاشورای سال 61 هجری بدنیا آمد. این حدیث را گوش کنید و قدر کارتان را بدانید. کمیت شاعر و سخنران و فقیه و عالم به انساب عرب است. حافظ قرآن است. قصیده¬ای دارد بنام هاشمیات. وقتی پیش امام صادق(ع) در منا آمد. گفت می¬خوام شعر بخوانم، فرمود اینجا جای شعر خواندن نیست. گفت می¬خوام درباره امام حسین(ع) بخوانم. بلافاصله آقا بلند شد یک پرده زد. خانم¬ها یک طرف. مردان یک طرف دیگر. تشکیل جلسه کار امام صادق(ع) است. کمیت شاعر در محضر امام صادق(ع) شعر درباره امام حسین(ع) خواند و امام خیلی گریه کرد. در حالیکه اشکها روی زمین می¬ریخت. این دستگاه، دستگاه مالی نیست. انگیزه مهم است. یک دعایی کرد خیلی عجیب است. و بعد دست بلند کرد و چنین در حق کمیت دعا کرد: اللهم اغفر للکمیت ماقدم واخر وما اسر واعلن واعطه حتى یرضى؛ فقط کمیت نیست؛ بلکه برای همه شعرا، مادحین، ذاکرین و خدمت گزاران به هیئت عزاری امام حسین(ع) است.
کیه حسین؟ کیه که خدا این قدر خرجش میکنه؟
دعبل خزاعی شاعر اهل بیت(ع) است: اشعارش را در محضر امام رضا(ع) می خواند، یک مصرع مضمومنش این است : فاطمه جان کاش در کربلا بودی و قد مات العطشان بشط الفرات. امام خیلی زیاد گریه کرد. همه نگاه کردند ببینند امام رضا(ع) چه میکنه. حضرت پیراهن را از تن در آورد و تا کرد و به دعبل داد. گفت در این پیراهن هزار شب نماز شب خواندم. هزار ختم قران در این پیراهن کردم. بعد یک مبلغ پول گذاشت و بهش داد.
قصه چیه؟ واقعا نمی دانم.
فضیل یکی از اصحاب امام صادق(ع) است.  حضرت به فضیل فرمود: فضیل تجلسون؟ انهایی که در منزل جلسه می گیرید این روایت مال شما است. فرمود: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ تِلْکَ الْمَجَالِسُ أُحِبُّهَا فَأَحْیُوا أَمْرَنَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ.
به خواست خداوند متعال در شب های اتی بحث ما راجع به یک حدیث بسیار پر محتوا و انسان ساز است که توجه و دقت شما عزاداران امام حسین(ع) را می طلبد. تلاش می کنیم که تمام فقرات حدیث معنا شود، ولی به هرجایی که توان و ظرفیت ها کشید بحث خواهیم کرد.
رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ (ع‏) أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ تَلَامِذَتِهِ أَیَّ شَیْ‏ءٍ تَعَلَّمْتَ مِنِّی قَالَ لَهُ یَا مَوْلَایَ ثَمَانَ مَسَائِلَ قَالَ لَهُ ع قُصَّهَا عَلَیَّ لِأَعْرِفَهَا،
از امام صادق صلوات الله و سلامه علیه روایت شده، که به یکی از شاگردانشان فرمودند، از من چه آموختی عرض کرد یا مولای هشت مسئله آموختم حضرت فرمودند بیان کن بدانم.
قَالَ:  رَأَیْتُ کُلَّ مَحْبُوبٍ یُفَارِقُ عِنْدَ الْمَوْتِ حَبِیبَهُ فَصَرَفْتُ هِمَّتِی إِلَى مَا لَا یُفَارِقُنِی بَلْ یُؤْنِسُنِی فِی وَحْدَتِی وَ هُوَ فِعْلُ الْخَیْرِ؛ دیدم هر دوستی را که در زمان مرگ از دوستش جدا میشود ، پس سعی کردم همتم را در چیزی بکار برم که ترکم نمیکند و مونس تنهائی من است و آن کار خیر است.
 فَقَالَ: أَحْسَنْتَ وَ اللَّهِ
حضرت سلام الله علیه فرمودند : احسنت و الله
 در ابتدای حدیث شریف چنین آمده است:
رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ (ع‏) أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ تَلَامِذَتِهِ أَیَّ شَیْ‏ءٍ تَعَلَّمْتَ مِنِّی قَالَ لَهُ یَا مَوْلَایَ ثَمَانَ مَسَائِلَ قَالَ لَهُ ع قُصَّهَا عَلَیَّ لِأَعْرِفَهَا،
از امام صادق صلوات الله و سلامه علیه روایت شده، که به یکی از شاگردانشان فرمودند ، از من چه آموختی عرض کرد یا مولای هشت مسئله آموختم حضرت فرمودند بیان کن بدانم
قَالَ :رَأَیْتُ کُلَّ مَحْبُوبٍ یُفَارِقُ عِنْدَ الْمَوْتِ حَبِیبَهُ فَصَرَفْتُ هِمَّتِی إِلَى مَا لَا یُفَارِقُنِی بَلْ یُؤْنِسُنِی فِی وَحْدَتِی وَ هُوَ فِعْلُ الْخَیْرِ
گفت :دیدم هر دوستی را که در زمان مرگ از دوستش جدا میشود ، پس سعی کردم همتم را در چیزی بکار برم که ترکم نمیکند و مونس تنهائی من است و آن کار خیر است.
چنانکه خداوند می‌فرماید: «من یعمل سوءا یجز به و لا یجد له من دون الله ولیّا و لا نصیرا؛ هر کس عمل بدی انجام دهد کیفر داده می‌شود،(و هرکه نیکی کند پاداش آن را می‌گیرد)»(نساء/123).
 فَقَالَ: أَحْسَنْتَ وَ اللَّهِ
 دو مطلب از این فقره روایت می فهمیم:
1- معاد باوری در زندگی
2- انتخاب دوست خوب
در واقع، آگاهی از ابتدا و انتهای انسانی، با انتخاب نوع زندگی بشر ارتباط مستقیمی دارد. این که انسان، از کجا آمده، به کجا خواهد رفت و چرا آمده است.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبرها جلوی درِ خانه هاست و سِن مرده ها کم است؛ یکی شش ماه، یکی یک سال، یکی سه سال، یکی ده روز. از شخصی پرسید: جریان چیست؟ در جواب گفت: ما اینجا مرده ها را جلوی خانه دفن می کنیم که هر روز وقتی از خانه بیرون می آییم، به یاد مرگ و آخرت بیفتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و کارهایمان را میزان کنیم و این که می بینی عمرها کم است، علتش این است که ما عمر را از روزی حساب می کنیم که شخص بیدار شود و خودش را بشناسد (و دست از گناه و معصیت بکشد)
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ»
عده ای از ریشه قبول نداشتند. اینها دهری بودند: هرچه هست همین دنیا است. مثل کمونیست ها. وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ. فقط روزگار است و بعد از این زمان چیزی نیست. مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ. کی می خواد این استخوانها را بر گرداند.
عده ای استبعاد می¬کردند. ذَلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ. برگشت بعیدی است. چطور میشه که بعد این همه زمان دوباره برگردیم. اینها یک چیزی گفتند که ما هم دیگر را اذیت نکنیم. إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ. انکار نمی کردند ولی بعید می شمردند
قرآن در مقابل هر دوی این تفکر می ایستد. گاهی می فرماید: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ. فکر می کنید خدا این همه مخلوقات را بیهوده آفرید که تمام بشه. حکیم کار بیهوده نمی کنه. گاهی استدلال می کنه: مگر اول هیچی نبودید شما آورد و دوباره هم بر می گرداند: کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ. اونی که ایجاد کرد دوباره بر می گرداند. می فرماید زمین را نمی بینید که زمستان می میرد و بهار بیدار میشه: یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا - کَذَلِکَ النُّشُورُ.
آثار معاد باوری:
سوره کهف: ایه اخر: فَمَنْ کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا. هر که امید به ملاقات خدا دارد و می داند که یک وقتی با خدا ملاقات کرده و اثر عملش را خواهد دید. این باور به لقاء باعث میشه که عمل صالح انجام بدهد. دیگه انگیزه اش ریا نیست و غیر خدا نیست. چون می داند که غیر خدا نمی تواند به او پاداش بدهد. پس معاد باوری اولین اثرش اخلاص است.
قرآن می فرماید: اگر کسی گمان به معاد داشته باشد. کم فروشی نمی کند: وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ، بعد می فرماید: أَلَا یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ. اینها فکر نمی کنند که یک روزی مبعوث میشند. کنترل گناه از جمله گناه اقتصادی عمل دیگر معاد باوری است.
کسی که ایمان به معاد دارد ظلم نمی کند، ازار نمی دهد. تفوق طلبی نمی کند. من من نمی کند: تلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. می داند که این من ها و فساد مجسم می شود.
هم و غم معاد اینه که اقایی با زنی خلوت میکنه، صحنه ای در موبایلش است، بالاخره در قیامت باید پاسخگو باشد. این صحنه را از موبایل حذف کند. صحنه گناه را ترک کند. یاد معاد انسازی میاره.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مَن أصبَحَ و أمسی و الآخِرهُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُالغِنی فی قلبِهِ و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّی یَستکمِلَ رزقَهُ و مَن أصبحَ و أمسَی و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُالفَقْرَ بینَ عینَیهِ و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ. هر آن کس که در شب و روز بزرگ‌ترین همّش آخرت باشد، خداوند بی‌نیازی را در دل او جای می‌دهد و کارش را سامان می‌بخشد و از دنیا نمی‌رود، مگر وقتی‌که روزی‌اش را کامل دریافت کرده باشد و هر آن کس که شب و روز، بزرگ‌ترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار می‌دهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) وکارش را پریشان می‌سازد و از دنیا به چیزی بیش از قسمت خود نمی‌رسد.
1- خدا یک حس غنا و بی نیازی در قلبش قرار میده و دیگه حسرت مال دیگران را نمی خوره. مثل شهدای کربلا
2-کارش چله میشه در دنیا. مسیرش باز است. کلاف سر درگم نمیشه
3- از دنیا نمیره تا اینکه رزقش کامل بشه. یعنی جه؟ خیلیها رزقش کامل نمیشه. 50 سال باید عمر می کرد. 30 سال عمر می کند. روایت داریم انهایی که با گناه از دنیا می میرند بیشتر از کسانی است که به عمر طبیعی می میرند. قال الصادق(ع):مَنْ یَمُوتُ بالذُنوب أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بالآجال وَ مَنْ یَعیشُ بالإحْسان أَکْثَرُ ممَّن یَعیشُ بالأَعمار.
کسی که معتقد به معاد است یکی از آثارش این است که دیگه چیزی که نمی داند اظهار نظر نمی کند. خودش همه چیزی فهم نمی داند. چون فردا باید جوابگو باشد. مثل برخی ها که اختلاف انگیزی اش در دهه محرم گل می اندازد. این وسوسه شیطانی است. او اگر می دانست که حسین کیه دیگه تکبرش در محرم خیلی گل نمی کرد. این جور فکر می کرد که رونق بخشیدن به محرم اقایی است نه خورد شدن. صبر و تحمل در رونق بخشیدن به مجس امام حسین اقایی است نه کوچک شدن.
از میان دوستان خوب دنیا، دو دوست یعنی زن و شوهر باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ چه فاکتورهایی رابطه زن و مرد را بیشتر قوام می بخشد؟ به برخی اشاره می شود:
یکی اعتماد سازی است: راه های اعتماد سازی زیاد است. قول دادی به بچه حتما بخر. البته پدر خانواده شأنش مدیریت کردن خوب است. یک جاهایی باید بلد باشه  که نکنه بگه تا بچه عادت نکنه که همه اش همه چیز براش فراهم است. یک راه اعتما سازی اینه که چیزی از هم پنهان نکند.
هدف زندگی کردن در لسان دین: تکامل است یعنی همه اعضای خانواده به مقام عبودیت برسند.
دو هدف یک خانواده دارد: هدف کوتاه مدت: رسیدن به آرامش. بلند مدت: تکامل و عبودیت. چیزی که لازم است تا به آن هدف اصلی برسیم آرامش است. دومین چیز که برای رسیدن به هدف اصلی نیاز است این است که زن وشوهر برای یکدیگر لباس باشند.اولین کاری که لباس انجام میدهد عیب پوشی است.
زن و شوهر برای هم معلمی برای رسیدن به کمال باشد. صفت معلم خوب این است که خوبی ها را پر رنگ می بیند و بدی را کم رنگ. اگر معلم کلاس بخواهد کاستی ها را فقط ببیند دیگه استعدادش نه تنها شکوفا نمی شود بلکه کور می شوند. پس چیزی که خداوند از خانواده می خواهد زیبایی بینی است. زیبا بینی را باید از خود خدا یاد گرفت  خداوند با این همه گناهی که ماداریم میفرماید که اگر در روضه امام حسین  علیه السلام به اندازه یک بال پشه اشک از چشمتان جاری شود و قصد توبه داشته باشید تمام گناهنتان را میبخشم. یعنی گناهان ما نمیبیند وفقط همان یک قطره اشک را میبیند.
یک مسأله مهمی که امروز دامنگیر بسیاری از جوانان مهاجر افغانستانی شده است و تحقیقات انجام شده هم بخوبی آن را تأیید می کند بحران هویت است. با مهاجرت مردم کشوری به کشور دیگر و گذشتن چندین سال از اقامت آنها در کشور میزبان، فرزندان یا نسل دوم آنها به تأسی از فرهنگ کشور میزبان، دچار یک دوگانگی هویتی می شوند که باعث می شود این قشر، از هویت اصلی خود دور شوند که به آن، اصطلاحا بحران هویت گفته می شود. در این میان، نقش فرهنگیان و عالمان و خانواده ها برای شناساندن آداب و رسوم و فرهنگ و نیز داشته های اقتصادی و ذخیره های علمی گذشته و حال جامعه خود به نسل های دوم و سوم، بسیار مهم است.
به نظر می رسد بزرگترین تهدید برای جوانان ما بحران هویت میباشدو جدی ترین بحرانی که ممکن است در جوانان یک جامعه خود را نشان دهد، بحران هویت است که از آن به آشفتگی هویت، اختلال هویت و فقدان هویت نیز  میتوانم نام ببرم. جوان در این موفعیت خاص سنی که مصادف است با بلوغ کامل و آشنایی با تفکر منطقی و احیانا ورود به دبیرستان و دانشگاه، به اقدامات جدی تری برای آشنایی بیشتر با حقوق و تکالیف اخلاقی و اجتماعی و بطور کلی یافتن معنی (خود) احتیاج دارد وی پیوسته از کیستی خود سوال می کند و در حقیقت در جستجوی هویت است. چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی که در این راستا هویت فردی به معنای هویت اجتماعی به معنای هویت فرهنگی و چگونگی ایفای نقش های اجتماعی شان است.
نقش هویت در ثمردهی کلیه فعالیت ها مهم و اساسی است چنانچه از بعد خداشناسی و معرفت دینی این نقش چنان مهم است که در دستورات دینی ما نیز آمده است که (من عرف نفسه فقد عرف ربه) بنابراین خودشناسی به معنی یافتن هویت، مقدم بر خداشناسی و از ملزومات آن است.
همچنان امام صادق (ع) می فرماید که (آیا تصور میکنی که موجود کوچکی هستی؟ در توعالم بزرگی نهفته است). از مولوی نیز درین زمینه تذکر یافته است که شخصی همواره از خدا میخواست که گنجی به او بدهد. پس یک شب درخواب میبیند که برای یافتن گنج در فلان منطقه تیری در چله کمان بگذارد و آن را رها کند، شخص با عمل به این فرمان به گنجی نرسید. شب دیگری در خواب همان ندا به او گفت: تیر را در چله کمان بگذار اما بدون اینکه آن را به سوی خود بکشی رها کن. شخص این بار مطابق آن خواب عمل کرد و تیر زیر پای خودش افتاد که این تمثیل نشان میدهد گنج خود بوده است و او بایستی خود را بکاود و به گنج برسد.
به لحاظ اجتماعی چنانچه جوان دچار اختلال هویت باشد در معرض مخاطرات و تهدیدات جدی قرار میگیرد و به تعبیر دیگر میتوان گفت بسیاری ازآسیب های اجتماعی درخلال شکل نگرفتن این هویت صورت میگیرد، به عنوان نمونه مهاجرت گسترده به کشورهای اروپایی که بسیار مخاطره آمیز است و امروزه بدون در نظر داشت مصالح کلی کشور و جامعه صورت می گیرد که ذکر آنها خود مجال دیگری میخواهد از پیامدهای مهم این بحران است.
به طور کلی شناخت فرهنگ بسیار پر بار افغانستان از جهات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و اتخاذ اهداف بلند مدت، الگوهای صحیح دوستی؛ هدایت رفتار جنسی، دارا بودن ارزش های اسلامی و اخلاقی، وفا داری روحی و داشتن خط مشی زندگی از مشخصات شکل گیری هویت یک جوان مهاجر افغانستانی بوده و از جلوه های فقدان و بحران هویت میتواند به دل مشغولی های بی هدف، تاثیرپذیری شدید و توجه به ظواهر و به ویژه پیروی از مدها اشاره کرد. به نظر می رسد افرادی که به نوعی دچار بحران هویت هستند، عوامل تشکیل دهنده هویت فردی شان را در خارج از خود و در پدیده هایی زودگذر میبینند و به محض تزلزل در آن عوامل بیرونی ؛ آنها نیز دچار تزلزل و در آخر منجر به شکست میشوند.
اولین گامی که به نظر میرسد برداشتن آن لازم و ضروری است، ایجاد ارتباط صحیح و مناسب از سوی خانواده ها  با جوانان است و ایجاد ارتباط و نفوذ هم به نوبه خود میتواند از سوی آنان باعث شناخت بهتر و بیشتر باشد. امروزه متأسفانه خانواده ها نسبت به این مسأله مهم بسیار کم توجه است. امروزه خانواده ها به سوی هزینه های بی هدف دیگر همانند عروسی های پر هزینه که مد شده است سوق داده می شود تا اینکه هزینه هویت بخشی و تعالی فرهنگی یک جوان شود.
بر علاوه از آنجا که خانواده مهم ترین و اولین نهاد تأثیرگذار بر این قشر از جامعه است،؛ لازم است که برخی تحولات بنیادین در چارچوب نظام خانواده نیز ایجاد شود. در این راستا توجه و دقت والدین در تمامی مراحل و مقاطع لازم به نظر میرسد.
در فقره دیگر حدیث شریف آمده است: قَالَ رَأَیْتُ لَهْوَ النَّاسِ وَ طَرَبَهُمْ وَ سَمِعْتُ قَوْلَهُ تَعَالَى‏ وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى‏ فَاجْتَهَدْتُ فِی صَرْفِ الْهَوَى عَنْ نَفْسِی حَتَّى اسْتَقَرَّتْ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ تَعَالَى؛ دیدم بیهودگی مردم و خوشگذرانی آنها را و شنیدم فرموده خدای متعال را « و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس خود را از هوس باز داشت… پس جایگاه او همان بهشت است”. ( نازعات /۴۱) » پس سعی کردم بیهودگی را از خود دور کنم تا آنکه در فرمانبری خدای متعا ل مستقر باشم
 قَالَ: أَحْسَنْتَ وَ اللَّهِ
حضرت سلام الله علیه فرمودند : احسنت و الله
هر چیزی که جامعه را از نظم و اعتدال و مسیر مستقیم خارج کند فساد نامیده می شود. فساد یکی از چیزهایی است که فرشتگان هم روی آن دست گذاشتند و گفتند: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحکمدک و نقدس لک قال انی اعلم مالاتعلمون.
قرآن می فرماید: و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها.
مفسرین می فرماید: قبل از این انسان، انسانهای دیگری در کره زمین بودند که از بین رفتند و نسلشان منقرض شد. حضرت ادم اولین بشری است که بعد از قطع خلقت آفریده شد و ادم ابوالبشر د رحدود 6000 هزار سال پیش زندگی می کرد و آفرینش او اغاز خلقت انسان ها نیست.
علامه طباطبایی می فرماید: وقتی رفشتگان به ساختار انسان نگاه کردند دیدند این موجود شهوت و غضب و غریزه و عقل و فطرت دارد و فرشته شهوت و غضب نداشت و خدا می خواست موجودی بیافریند که در آن شهوت و غضب باشد و انها می فهمیدند غضب و شهوت یعنی چه؟ اگر این موجود طغیان کند هیچی جلودارش نیست. اما خداوند فرمود: انی اعلم مالاتعلمون. بکنه این است که فرشته هم انگشت روی فساد انسانها گذاشتند.
دومین راه مقابله با منکرات، از بین بردن زمینه های آن است. هیچ کس از اول مشروب خوار نبود. چرا در فقه امده است که خرید و فروش کتب ضاله حرام است، چون زمینه گمراهی است.
امام سجاد(ع) می فرماید سه کار را انجام ندهید که این سه مورد زمینه فساد و گناه از بین می برد:
1- نشست و برخاست نکردن با هرکسی: لیس لک ان تقعُد مع من شئتَ؛ با هر کسی نشست و برخاست نکن، نشست و برخاست با انسانهای فاسد زمینه انحراف است. اگر کسی با انسان دروغ گو، فاسق، معتاد و با یک خانواده اهل فیلم مبتذل و موسیقی و بد حجاب نشیت و برخاست کند خودبخود مانند آنها خواهد شد.
پیامبر می فرماید: با هر کسی که می خواهی همنشین شوی، سفر بروی یا دوست شوی سه چیز را امتحان کن: اذا رأیت اخیک ثلاث خصال ارجه؛ زمانی که دیدی سه خصلت در برابر توست با اون رابطه برقرار کن:
1- الحیا: ادمی که داخل موبایلش تصویرها و مطالب مستهجن است دیگر حیائش کجاست؟ برای چه باید با این ادم دوست شد؟ اگر حیا داشت که دیگر این چیزها در موبایلش نبود. اگر حیا داشت دیگر نسبت به علما و.... این قدر حرمت شکنی نمی کرد.
2- والامانه: اگر حرف به  او زدی و پیش خودش نگه  داشت یا همه عالم خبر شد؟ یک فیلم از تو گرفت یک عکس از تو گرفت پخش شد یا نه؟
3- والصدق: دروغ می گوید یا راست؟ اگر دروغ می گوید به درد تو نمی خورد.
2- کنترل زبان: امام سجاد(ع): لیس لک ان تتکلم بما شئتَ؛ هرچه به زبان می آید جاری نکنید. ولاتقف ما لیس لک به علم. بنابراین اگر می خواهی گناه را از بین ببری هر چیزی را نگو چون برخی صحبت ها دروغ، تهمت یا دروغ است. بهترین راه این است که ادم کمتر حرف بزند.
3- کنترل گوش: امام سجاد: لیس لک ان تسمع ما شئتَ؛ هر چیزی را گوش ندهید. مهم ترین ابزار دریافت، گوش است..
امام سجاد: سه راه را برای پرهیز از فساد نشان داده است: با هرکسی راه نروید؛ هر سخنی را بر زبان جاری نکنید و به هرچیزی گوش ندهید. چون اینها کانال اند.
4- پرهیز لقمه حرام یکی از بین برنده های زمینه فساد است
عزاداران عزیز مهاجر! برای مبارزه با منکرات و لهو و لعب ها باید از زمینه های آن شروع کرد. با کسی که دوست می شوید، کسی که به خانه شما می آید، زنی که  برای ازدواج انتخاب می کنید، گفتمانی که با پدر و مادر در خانه دارید. همه اینها در زندگی تأثیر گذار است.
5- گفتمان صحیح  پدر و مادر: قرآن کریم می فرماید: و شارکهم فی الاموال و الاولاد. شیطان گاهی در مال و اولاد انسان شرکت می کند. چگونه شیطان در مال و اولاد ما شریک می شود؟ دخالت شیطان در اموال واضح است به عنوان نمونه: اگر ربا و رشوه در زندگی انشان بیاید، این مشارکت شیطان است.
اما چگونه در اولاد مشارکت دارد؟ امام صادق(ع) می فرماید: انَّ من علامات شِرک الشیطان الذی لایشکُ فیه ان یکون فحّاشا لایبالی ما قال و  لا ما قیل فیه؛ یکی از راه های شناخت مشارکت شیطان در اولاد، این است که پدر فحاش باشد، خانه می آید فحش می دهد، می خواهد دستوری بدهد با فحاشی می دهد. یعنی حرفی که می زند برایش مهم نیست. گفتار پدر و مادر چنین اثری دارد. به همین دلیل است که در ورایات تأکید شده است، مادران، کودک را با وضو شیر بدهد و مواظبت کنند و ذکر بگویند. امروزه روان شناسان تأیید می کنند که نوع عاطفه مادر و برخورد مادر اثر دارد.
اگر زمینه های منکرات و لهو و لعب ها را در ازدواج، فرزند داری، انتخاب دوست، گفتار و شنیدار کنترل کنید بسیاری از منکرات و زشتی ها در جامعه پیش نمی آید.
در حدیث شریف هشت مسأله بیان شده بود که در فرصت ده شبی که در خدمت عزاداران عزیز بودیم، توانستیم به شرح دو مسأله بپردازیم، انشاا... در فرصت های دیگری بتوانیم مسائل دیگر این حدیث پر بار را در محضر شما عزاداران شرح و بسط دهیم.
شمس حجاب گنبد دوار، زینب است
بدر سپهر عصمت و ایثار، زینب است
محبوبه ی حبیه ی دادار، زینب است
مسطوره ی سلاله ی اطهار، زینب است
منصوره ی نرفته سر دار، زینب است
نون و قلم نبی است و مایسطرون، حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون، حسین
خلقت! تمام، حضرت زهراست، خون، حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه ی پرگار، زینب است
زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازه ای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق بپا نبود
این خیمه ها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار، زینب است
با این که قد خمیده ام و داغ دیده ام
فتح الفتوح کرده ام هرجا رسیده ام
گر نیش کعب نی به وجودم خریده ام
گر طعم تازیانه چو مادر چشیده ام
چون کوه ایستاده ام ای سر بریده ام
در اوج اقتدار جهاندار، زینب است
زینب کجا و خنده ی اشرار؟ یا حسین..!
زینب کجا و کوچه و بازار؟ یا حسین..!
زینب کجا و مجلس اغیار؟ یا حسین..!
زینب کجا و این همه آزار؟ یا حسین..!
زینب کجا و طشت و سر یار؟ یا حسین..!
در پنجه های بغض گرفتار، زینب است...
السلام علیکم و رحمته الله و برکاته

 


توجه

ارسال دیدگاه