از قرآن چه می دانیم (2)
نویسنده: حبیب الله شریفی
قرآن در آیینه آیات(1)
در راستا ی آشنایی با قرآن کریم، در قسمت نخست (از قرآن چه می دانیم)؟، به علت مهجوریت و اهمیت قرآن کریم پرداخته شد. در این نوشتار به معرفی و اوصاف قرآن، با تمسک به آیات آن پرداخته می شود. امید است مورد توجه، قرآن پژوهان عزیز قرار بگیرد.
هر گاه به آیینه ای کلام وحی نگاه کنیم، از جمله موضوعاتی که در آن باز تاب یافته، اوصاف و ویژگیهای«قرآن کریم» است. که در آیات مختلفی به آن پرداخته شده ، در این نوشتار به منظور آشنایی با قرآن کریم به برخی از آنها اشاره می شود.
1. قرآن کتاب هدایت است
یکی از اوصاف و ویژگیهای قرآن کریم «هادی» بودن کلام وحی است. از این رو، در سوره بقره، آیه دو«قرآن کریم» به عنوان «کتاب هدایت» معرفی شده است.
َ «ذَلِک الْکتَب لا رَیْب فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»[1]
این کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد ، و مایه هدایت پرهیزکاران است .
«قرآن، برای هدایت همه مردم آمده است«هدی للناس» ولی تنها کسانی از آن بهره می جویند که فطرت پاک داشته ودربرابر حق خاضع باشند«هدی للمتقین» چنان که نور خورشید، ازشیشه شفاف عبور می کند، نه ازخشت وگل تیره، بنابر این فاسقان، ظالمان، کافران، مسرفان وتکذیب کنندگان ازهدایت قرآن بی بهره اند.»[2]
هدایت چیست ؟
کلمه هدایت در قرآن در مورد فراوانى استعمال شده است ولى ریشه و اساس همه آنها به دو معنى بازگشت مىکند :
الف.هدایت تکوینى که در تمام موجودات جهان وجود دارد ( منظور از هدایت تکوینى رهبرى موجودات به وسیله پروردگار، زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندیهاى حساب شده جهان هستى است).
قرآن مجید در این زمینه از زبان موسى (علیه السلام) مىگوید :« ربنا الذى اعطى کل شیىء خلقه ثم هدى»[3] : پروردگار ما همان کسى است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد.
ب. هدایت تشریعى که به وسیله پیامبران و کتابهاى آسمانى انجام مىگیرد و انسانها با تعلیم و تربیت آنان در مسیر تکامل پیش مىروند ، شاهد آن نیز در قرآن فراوان است از جمله مىخوانیم : «و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا»[4] آنها را راهنمایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت مىکنند.[5]
منظور از «هدایت» بودن قرآن کریم، هدایت تشریعی است. یعنی انسان ها در پرتو اعتقاد به قرآن وعمل به دستورات آن هدایت می شوند، در مسیر درست وسعادتمند قرار می گیرند.
« إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ یهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ»[6] همانا این قرآن خلق را به راستتر و استوارترین طریقه هدایت مىکند.
در تفسیر المیزان آمده است «قرآن کریم خلق را به چیزى هدایت مىکند که قویمتر و استوارتر است دلیلش این است که دین حنیف از ادیان سابق خود که کتب انبیاء سلف متضمن آنها بودند کاملتر است ، زیرا تمامى معارف الهى تا آنجا که بنیه بشرى طاقتش را دارد و همچنین تمامى شرایعى که بشر در زندگى خود بدان نیازمند است در این دین آمده ، و حتى یک عمل از اعمال فردى و اجتماعى بشر را بدون حکم نگذاشته ، همچنانکه فرموده :« و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه» پس آنچه قرآن به سوى آن هدایت مىکند قویمتر از آن چیزیست که سایر کتب و شرایع بدان هدایت مىکنند»[7] .
2. قرآن نور است
قرآن کریم، علاوه بر اینکه «کتاب هدایت» است، انسان را در مسیردرست راهنمایی و هدایت می کند، در آیه دیگر تعریف به «نور» شده است. « قَدْ جَاءَکم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتَبٌ مُّبِینٌ»[8] از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.
در جای دیگر آمده است:«یَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوَنَهُ سبُلَ السلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلى صرَطٍ مُّستَقِیمٍ»[9]
خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راههاى سلامت، هدایت مىکند؛ و به فرمان خود، از تاریکی ها به سوى روشنایى مىبرد؛ و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مىنماید.
«در اینکه منظور از نور در آیه نخست شخص پیامبر اسلام (صلىالله علیه وآله وسلّم) است یا قرآن مجید در میان مفسران دو قول دیده میشود ، ولى ملاحظه آیات مختلفى که در قرآن مجید وارد شده و قرآن را تشبیه به نور کرده ، نشان میدهد که نور در آیه فوق بمعنى قرآن است و بنابراین عطف کتاب مبین بر آن از قبیل عطف توضیحى است ، در سوره اعراف آیه 157آمده است:
«فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون»[10] : کسانى که به پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) ایمان آوردند و او را بزرگ داشتند و یارى کردند و از نورى که همراه او نازل گردیده پیروى نمودند ، اهل نجات و رستگارى هستند .
و در سوره تغابن آیه 8 میخوانیم . «فامنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا»[11] به خدا و پیامبرش و نورى که نازل کردیم ایمان بیاورید. و همچنین آیات متعدد دیگر ، در حالى که اطلاق کلمه نور در قرآن بر شخص پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) دیده نمی شود .
علاوه به این مفرد بودن ضمیر« به» در آیه بعد نیز این موضوع را تایید میکند که نور و کتاب مبین اشاره به یک حقیقت است»[12] .
با توجه به این آیات بدست می آید که یکی از ویژگیهای قرآن کریم «نور» بودن است. خاصیت نور این است که راه را نشان می دهد و انسان را از سقوط در پرتگاه نجات می بخشد. در جاده ای که نور نباشد، عبور ممکن نیست. قرآن نوری است که انسان را از سقوط در ضلالت و گمراهی نجات می دهد.
«یَأَیهَا النَّاس قَدْ جَاءَکُم بُرْهَنٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُّبِیناً»[13]
اى مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ و نور آشکارى به سوى شما نازل کردیم.
«در این آیه، نخست عموم مردم جهان را مخاطب ساخته ، میگوید : اى مردم از طرف پروردگار شما پیامبرى آمده است که براهین و دلائل آشکارى دارد و همچنین نور آشکارى بنام« قرآن» با او فرستاده شده که روشنگر راه سعادت شما است.
معنای برهان
برهان به عقیده بعضى از دانشمندان از ماده بره ( بر وزن فرح ) بمعنى سفید شدن است و از آنجا که استدلالات روشن چهره حق را براى شنونده نورانى و آشکار و سفید میکند به آن ، برهان گفته میشود. منظور از برهان در آیه فوق چنانکه جمعى از مفسران گفته اند و قرائن گواهى میدهد ، شخص پیامبر اسلام (صلىالله علیه وآله وسلّم) است و منظور از« نور» ، «قرآن مجید» است که در آیات دیگر نیز از آن تعبیر به نور شده است»[14] .
3. انحراف در قرآن راه ندارد
یکی از امتیازات قرآن کریم، فصاحت و بلاغت بی نظیر آن است. قرآن کریم در جامعه ای ظهور نمود که سرودن اشعار زیبا، سخن سرای ادبا و فصحاء، سرگرمی محافل و مجالس آن روزگار بود.شاعران بزرگ، سخن گویان ماهر، همه را تحت تاثیر قرار داده بودند. در چنین شرایطی قرآن مجید نازل شد با نزول آن، تمام افتخارات شعر و شاعری و محافل ادبی و سخن سرایی، بهم ریخت.! زیرا قرآن کلام وحی، مافوق بلاغت و فصاحت بشری است. وقتی این کلام خدا در زبان رسول اوحضرت محمد(ص) جاری می گشت، همگان مات و مبهوت می گردیدند در برابر این معجزه الهی حرفی برای گفتن نداشتند.
«قُرْءَاناً عَرَبِیاًّ غَیرَ ذِى عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ»[15] قرآنى است فصیح و خالى از هر گونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند!
در این آیه سه صفت، براى قرآن ذکر شده است : نخست تعبیر« قرآنا» اشاره به این حقیقت است که این آیات مرتبا خوانده مىشود ، در نماز و غیر نماز ، در خلوت و جمع ، و در تمام طول تاریخ اسلام ، و تا پایان جهان و به این ترتیب نور هدایتى است که دائما مىدرخشد .
دیگر مساله فصاحت و شیرینى و جذابیت این سخن الهى است که از آن به عنوان «عربیا» تعبیر شده است ، زیرا یکى از معانى عربى ، فصیح است ، و در اینجا منظور همین معنى است .
سوم اینکه هیچگونه «اعوجاج» و کژى در آن راه ندارد ، آیاتش هماهنگ تعبیراتش گویا ، و عباراتش مفسر یکدیگر است.[16]
4.قرآن کتاب تعلیم و تربیت است
یکی از نیاز های اساسی انسانها، تعلیم و تربیت است. با توجه به همین نیاز، در تعدادی از آیات قرآن کریم، هدف بعثت انبیاء، «تعلیم و تربیت» معرفی گردیده است.
«رَبَّنَا وَ ابْعَث فِیهِمْ رَسولاً مِّنهُمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَتِک وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَب وَ الحِْکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ »[17]پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان مبعوث کن ، تا آیات تو را بر آنها بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه.
هدف بعثت پیامبران
در آیه فوق سه هدف براى بعثت پیامبران بیان مىدارند : نخست تلاوت آیات خدا بر مردم ، این جمله اشاره به بیدار ساختن اندیشه ها در پرتو آیات گیرا و جذاب و کوبندهاى است که از مجراى وحى بر قلب پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) نازل مىشود و او به وسیله آن ، ارواح خفته را بیدار مىکند . سپس تعلیم کتاب و حکمت را هدف دوم مىشمرد ، چرا که تا آگاهى حاصل نشود ، تربیت که مرحله سوم است صورت نمىگیرد . بعد آخرین هدف را که مساله تزکیه است بیان مىدارد . و به این ترتیب تکامل وجود انسان در جنبههاى علمى و عملى به عنوان هدف نهائى بعثت پیامبر ، معرفى شده است . لذا پیامبران هم معلم اند ، هم مربى ، هم آموزش دهندهاند و هم پرورش دهنده[18]
قرآن کریم، کتاب تعلیم و تربیت است.«هُوَ الَّذِى بَعَث فى الأُمِّیِّینَ رَسولاً مِّنهُمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَب وَ الحِْکْمَةَ وَ إِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضلَلٍ مُّبِینٍ»[19]
او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مىآموزد هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!
5.قرآن، شفاء و رحمت است
«یَأَیهَا النَّاس قَدْ جَاءَتْکُم مَّوْعِظةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فى الصدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»[20]
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سینههاست؛ (درمانى براى دلهاى شما؛) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان!
در این آیه نخست به عنوان یک پیام همگانى و جهانى ، تمام انسانها را مخاطب ساخته مىگوید : اى مردم از سوى پروردگارتان ، موعظه و اندرزى براى شما آمد ( یا ایها الناس قد جائتکم موعظة من ربکم) وکلامى که مایه شفاء بیمارى دلها است ( و شفاء لما فى الصدور ) و چیزى که مایه هدایت و راهنمائى است ( و هدى ) و رحمت براى مؤمنان است ( و رحمة للمؤمنین ).
سپس چهار صفت براى قرآن بیان شده است:
منظور ازوعظ ( و موعظه ) آنچنان که در مفردات آمده است ، نهى آمیخته به تهدید است ، ولى ظاهرا معنى موعظه وسیعتر از این باشد ، همانگونه که از خلیل دانشمند معروف عرب در همان کتاب مفردات نقل شده : موعظه عبارت از تذکر دادن نیکیها است که توأم با رقت قلب باشد ، در واقع هر گونه اندرزى که در مخاطب تاثیر بگذارد ، او را از بدیها بترساند و یا قلب او را متوجه نیکیها گرداند، وعظ و موعظه نامیده مىشود .
البته مفهوم این سخن آن نیست که هر موعظهاى باید تاثیر داشته باشد ، بلکه منظور آن است که در قلبهاى آماده بتواند چنین اثرى بگذارد .
منظور از شفا دادن بیمارى دلها و یا به تعبیر قرآن شفاى چیزى که در سینهها است ، همان آلودگیهاى معنوى و روحانى است مانند بخل و کینه و حسد و جبن و شرک و نفاق و امثال اینها که همه از بیماریهاى روحى و معنوى است .
منظور از هدایت راهیابى به سوى مقصود ، یعنى تکامل و پیشرفت انسان در تمام جنبههاى مثبت است .
و منظور از رحمت همان نعمتهاى مادى و معنوى الهى است که شامل حال انسانهاى شایسته مىشود همانگونه که در کتاب مفردات مىخوانیم رحمت هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنى نعمت بخشیدن او است و هنگامى که به انسانها نسبت داده شود به معنى رقت قلب و عطوفت است . در واقع آیه فوق چهار مرحله از مراحل تربیت و تکامل انسان را در سایه قرآن شرح مىدهد .
مرحله اول مرحله موعظه و اندرز است .
مرحله دوم مرحله پاکسازى روح انسان از انواع رذائل اخلاقى است .
مرحله سوم مرحله هدایت است که پس از پاکسازى انجام مىگیرد .
و مرحله چهارم مرحلهاى است که انسان لیاقت آن را پیدا کرده است که مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود و هر یک از این مراحل به دنبال دیگرى قرار دارد و جالب اینکه تمام آنها در پرتو قرآن انجام مىگیرد .
قرآن است که انسانها را اندرز مىدهد ، و قرآن است که زنگار گناه و صفات زشت را از قلب آنها مىشوید ، و قرآن است که نور هدایت را به دلها مىتاباند ، و نیز قرآن است که نعمتهاى الهى را بر فرد و جامعه نازل مىگرداند .
على (علیه السلام) در گفتار جامع خود در نهج البلاغه با رساترین تعبیرى این حقیقت را توضیح داده است آنجا که مىفرماید :« ... فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به على لاوائکم فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغى و الضلال» از قرآن براى بیماریهاى خود شفا بطلبید ، و به آن براى حل مشکلاتتان استعانت بجوئید ، چه اینکه در قرآن شفاى بزرگترین دردها است که آن درد کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است .
و این خود مىرساند که قرآن نسخه اى است براى بهبودى فرد و جامعه از انواع بیماریهاى اخلاقى و اجتماعى و این همان حقیقتى است که مسلمانان آن را بدست فراموشى سپرده و به جاى اینکه از این داروى شفا بخش بهره گیرند درمان خود را در مکتبهاى دیگر جستجو مىکنند ، و این کتاب بزرگ آسمانى را فقط یک کتاب خواندنى قرار دادهاند نه اندیشیدنى و عملکردنى[21] .
در آیه دیگر آمده «وَ نُنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظلِمِینَ إِلا خَساراً»[22]
قرآن را نازل مىکنیم که شفا و رحمت براى مؤمنان است و ستمگران را جز خسران ( و زیان ) نمىافزاید.
آرى قرآن نسخه حیاتبخشى است براى آنها که مىخواهند با جهل و کبر و غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخیزند . قرآن نسخه شفابخشى است براى بر طرف ساختن ضعفها و زبونىها و ترسهاى بى دلیل.اختلافها و پراکندگیها . قرآن داروى شفا بخشى است . براى آنها که از بیمارى عشق به دنیا ، وابستگى به مادیات. تسلیم بى قید و شرط در برابر شهوتها رنج مىبرند. قرآن نسخه شفابخشى است براى دنیائى که آتش جنگها در هر سوى آن افروخته است ، و در زیر بار مسابقه تسلیحاتى کمرش خم شده ، و مهمترین سرمایههاى اقتصادى و انسانى خود را در پاى غول جنگ و تسلیحات مىریزد و سرانجام قرآن نسخه شفا بخشى است براى آنها که پردههاى ظلمانى شهوات آنها را از رسیدن به قرب پروردگار مانع شده است.[23]
[1] . بقره/2
[2] .محسن قرائتی، تفسیر قرآن کریم(آیات برگزیده) ص، 50
[3] .طه/50
[4] . انبیاء/73
[5] . تفسیر نمونه ج : 1 ص : 70
[6] . اسراء/9
[7] . ترجمه المیزان، ج13ص65
[8] . مائده/15
[9] . مائده/16
[10] . اعراف/157
[11] . تغابن/8
[12] . تفسیر نمونه، ج4،ص323
[13] . نساء/174
[14] .تفسیر نمونه، ج4ص235
[15] . زمر/28
[16] . تفسیرنمونه، ج19ص444
[17] .بقره/129
[18] . تفسیرنمونه،ج1ص495
[19] . جمعه/2
[20] . یونس/57
[21] . تفسیر نمونه، ج8،ص318ـ 320
[22] .اسراء/82
[23] . تفسیر نمونه، ج12،ص240
توجه
نظرات حاوی مطالب توهین آمیز منتشر نمی گردد.
نظرات حد اکثر ظرف مدت 24 ساعت پس از تاریخ ارسال منتشر می گردد.
نظرات مختصر و مفید باشد.
از بیان نظرات خارج از موضوع خودداری فرمایید.
ارسال دیدگاه