464 0 1392/03/09
یاد داشت هایی درباره پیام آیت الله العظمی محقق کابلی(مد ظله) خطاب «به مسلمانان غرب نشین»
در تاریخ 1392/2/26پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی(مد ظله العالی) پیام معظم له را خطاب به «به شهروندان مسلمان افغانی الاصل کشورهای غربی، استرالیا و ...» منتشر نمود، که معظم له در آن پیام نکات نوزده گانه را به مهاجرین افغانی الاصل ساکن در کشورهای اروپایی و استرلیا و... توصیه کرده بود.

در پی انتشار این پیام جناب آقای علیزاده، فراز های از این پیام تاریخی را به تحلیل نشسته که خواندن و مطالعه آن برای درک بهتر و بیشتر پیام مرجع عظیم الشأن مفید و مثمر ثمر خواهد بود؛ لذا مقاله آقای علی زاده را که در برخی از سایتها و شبکه های اجتماعی انتشار یافته بود، در این بخش از سایت برای خوانندگان عزیز قرار دادیم.

امید که مورد بهره مند و رضایت شما عزیزقرار گیرد.

فایل فارسی پیام در قالب PDF را از اینجا دریافت کنید



http://www.mohaqeq.org/Completion/pdf/payamha/Statement_for_Immigrants_in_Europa_and_Australia.pdf



Click here to download English PDF of the statement

http://www.mohaqeq.org/Completion/pdf/payamha/En_Statement_for_Immigrants_in_Europa_and_Australia.pdf



روابط عمومی پایگاه اطلاع رسانی

یاد داشت هایی درباره پیام حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی
به مسلمانان غرب نشین

احمد علی علیزاده ( صادقی)

 فایل فارسی پیام در قالب PDF را از اینجا دریافت کنید

Click here to download English PDF of the statement

یاد داشت اول: مهاجرت پدیده ی تاریخی- تمدنی
مهاجرت پدیده ی است تاریخی- تمدنی که همزاد با موجودی بنام انسان است، و در طول تاریخ بشر در همه ی زمان ها و مکان ها به صورت مستمر و لا ینقطع جریان داشته است، و بلکه پدیده ی جابجایی همزاد موجودی بنام طبیعت با تمامی زیر مجموعه هایش از جماد، نبات، حیوان و انسان است و طبیعت بطور مدام در حال تحرک، جابجایی و تغییر و تحول از حالی بحالی و از مکانی به مکانی و زمانی به زمان دیگری می باشد، و به لحاظ فلسفی رمز تکامل و ترقی نیز همین جابجایی ها، تحرک ها و پویش هاست، سکوت و سکون و بی تحرکی در تضاد با سنت الهی و فلسفه ی آفرنش است، و در قلمرو خاص حیات انسانی اگر به این پدیده بنگریم، به درستی می توان گفت: تمدن ها و فرهنگ های گونه گون زاده پدیده ی است بنام مهاجرت و جابجایی اقوام وگروههای انسانی، و در نتیجه ی این جابجایی ها، فرهنگ ها، تجربیات، تخصصها، علوم و مهارت ها در عرصه های مختلف حیات انسانی انتقال یافته و با اندماج، اختلاط و در هم آمیختگی در یک فرایند بطی و دراز مدت در تاریخ زندگانی چندین نسله ی انسانی، مدنیتی را با عناصر و مؤلفه های خاص متفاوت با مدنیت پیشین شکل می دهد و این سیر همچنان ادامه دارد.
و بر همین اساس این ادعا آنقدر ها هم دور از واقعیت نخواهد بودکه گفته شود اصولا تمدن ها و مدنیت های بزرگ انسانی در پهنه ی زمین  و در طول زمان، محصول اراده آزاد و مشترک ملل، اقوام وگروههای انسانی است، و در مصادره و انحصار مطلق هیچ قوم و ملتی به تنهایی نمی تواند قرار گیرند، اگر تمدن را به یک برج و ساختمانی تشبیه نماییم، می توان گفت گروهها و اقوام انسانی هر کدام در ایجاد این ساختمان مدنیت، با میزان متفاوتی چه به لحاظ نرم افزاری و چه به لحاظ سخت افزاری آن سهم و مشارکت دارند، ممکن است ملتی کوچکترین سهم را در حد نهادن یک آجر در بنای عظیم ساختمان یک مدنیت داشته باشد، و بر این اساس این ادعا که در اقلیم و نقطه ی خاصی مدنیتی خالص و متعلق به گروه یاگروههای انسانی خاص در غیبت مطلق سایر اقوام وگروههای انسانی شکل گرفته باشد، به گزافه بیشتر می ماند تا سخن منطبق با واقعیتهای تاریخی.
 البته باید یاد آور شدکه اولا میزان و مرتبه ی سهم و نقش اقوام و ملل دنیا در ایجاد مدنیت های بشری، امری است قابل قبول، از نقش حد اقلی گرفته تا حد اکثری، اما انکار این نقش ها و انحصار مدنیت ها به گروه و ملت خاص قابل قبول نیست، و ثانیا خرده فرهنگ ها در اقلیم های مختلف کره زمین که غالبا برخواسته از تجربیات و آئین های بومی زندگی ساکنان یک سرزمین خاص است امر جدای از تمدن است زیرا بر آداب،رسوم و فرهنگ های بومی و محلی با ویژگیهای متفاوت از سایر بوم زیست های انسانی، مدنیت صدق نمی کند، مدنیت شاخصه های خاص خود را دارد که این یادداشت برای بیان آنها نیست.
 

یاد داشت دوم: دلائل مهاجرت گروههای انسانی
این پدیده دلائلی داردکه بنا بر آن دلائل، انسان ها از محل و موطن اصلی خود آهنگ مهاجرت به مکان دیگری را می نمایند تا در آنجا استقرار یابند، نخستین و عمده ترین دلیلی که به نظر می رسد، عدم رضایت از محل زندگی نخستین است، این عدم رضایت یا به خاطر اجبار است که انسان ها تحت شرائط اجبار و فشار، عرصه ی زندگی را بر خود به شدت سخت و غیر قابل تحمل میدانند و بناچار تصمیم میگیرندکه تغییر مکان داده و به مکان دیگری منتقل شوند تا بتوانند در محیط جدید عاری از فشارها و مشکلات به حیات شان اگر چه به صورت حد اقلی ادامه دهند، در این فرض این انسان اگر تحت فشار و شرائط اضطرار قرار نمی گرفت رغبتی به ترک زاد بومش نداشت و با مشکلات زندگی در مکان مبدء کنار می آمد، و یا خارج از شرائط اجبار و فشار به میل و رغبت خودش به دنبال زندگی در محیط ایده آل تر و مطلوبتری می باشد.
در هردو فرض [ چه بر فرض اجبار و چه بر فرض رغبت و تمایل ] نسبت به مکان مبدء عدم رضایت و نا خوشنودی وجود دارد، در فرض نخست اصلا رضایت ندارد در فرض دوم رضایتمندی کامل را ندارد، اما نسبت به محیط مقصد رضایتمندی وجود دارد یا نسبی و یا کامل، و لذا در پی تغییر مکان و جابجایی است تا به نقطه ی مطلوبتری برسد، این فشار و اجبار یا رغبت شخص به مهاحرت، یا به ساحت حیات مادی و معیشتی انسان بر می گردد و یا به ساحت حیات معنوی و اعتقادی و باورها و ارزشهای مورد قبول او بر می گردد، یا به هردو بر می گردد، یعنی با بودن و ادامه زندگی در محیط مبدء یا قادر به ادامه زندگی مادی نیست و ادامه معیشت بر او ناممکن یا دشوار است و یا قادر به حفظ عقائد و ارزشهای مورد قبول و ادامه ی هویت دینی و انسانی اش نیست و یا هردو برایش دشوار و یا نا ممکن است.
 

یاد داشت سوم: جمعیت مهاجر در معرض تغییرات و آسیب های جدی
اولا: همانگونه که در یادداشت اول تذکر رفت مهاجرت پدیده ی تاریخی – تمدنی است، جمعیت مهاجر در فرایند مدنیت سازی که شاید طولانی ترین فرایند در میان پدیده های ساخت انسان است بی تردید نقش دارند، و می توانند عناصر جدیدی را وارد یک مدنیت نمایند چنانکه تجربه شکل گیری وظهور و سقوط تمدن های بشری این امر را به وضوح نشان میدهد، اگر چه این ورود بسیار بطیء و چه بسا نامرئی است که در طی نسل ها اتفاق می افتد، نکته ی مهم اما اینجاست که این تغییر و تأثیر و تأثر امر متقابل است و نه یک طرفه و لذا از سوی دیگر همین جمعیت مهاجر به شدت در معرض تغییرات و آسیب های جدیدی نیز می باشند، و ضمن اینکه می توانند محیط مقصد را تحت تأثیر خود قرار دهند، خود نیز در معرض تغییرات است و بلکه طبعا برای این تغییر آمادگی بیشتری دارد. دلیل خصلت تغییر پذیری و آمادگی نیز همان دو نکته ی است که در یادداشت دوم مطرح شد، یعنی احساس عدم رضایت و نا خوشنودی از محیط مبدء و احساس خوشنودی و رضایتمندی کامل یا نسبی نسبت به محیط مقصد دو امری که او را وادار به ترک موطن و زادگاه اصلی او نموده است.
ثانیا: حوزه های این تغییر، هر دو ساحت زندگی مادی، معیشتی و معنوی، فکری انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد، حتی جمعیت مهاجران چه بسا در معرض از دست دادن هویتهای فرهنگی، تمدنی، تاریخی، دینی و معنوی پیشین خود و استحاله شدن در هویت و فرهنگ جدیدی می باشندکه به شدت تمام ابعاد زندگی آن ها را تحت تأثیر خود قرار داده است، چون طبیعی است که در هر محیط و اقلیمی فرهنگ غالب و مسلط حرف اول را می زند، هرچندکه جمعیت مهاجر از عناصر ارزشمند تر و قوی تر فرهنگی و پیشینه ی درخشانتر تاریخی و تمدنی بر خوردار باشند و به این لحاظ یک سر و گردن بالا تر از دیگران باشند، اما به دلیل داشتن حالت انفعال از یکسو به خاطر احساس نارضایتی از محیط مبدء و از سوی دیگر به دلیل حالت هژمونی و هیمنه ی فرهنگ غالب و مسلط در محیط مقصدکه شدیدا تحت تأثیر آن قرار دارند، بطور طبیعی در خطر استحاله و هضم شدن در فرهنگ غالب قرار خواهند گرفت و در نتیجه ایجاد حالت انقطاع و گسست کامل نسبت به گذشته و هویتهای تاریخی و دینی و مذهبی. این تغییر حد اقل حوزه های زیر را شدیدا تحت تأثیر قرار میدهد: 1) منطق و معیار های سنجش خوب و بد و نظام ارزشی. 2) نظام اندیشگی و مبانی فکری و اعتقادی.3) آداب وسبک معاشرت با دیگران. 4) لباس و نوع پوشش. 5) نظام مصرف و معیشت، نوع و کیفیت غذا.    6) زبان، فرهنگ، آداب و رسوم اجتماعی.

یاد داشت چهارم: نگاه ما به پدیده ی مهاجرت و این تغییرات چگونه باید باشد؟
 حال که پدیده ی مهاجرت امری است گریز نا پذیر و غیر قابل مهار که نه در اختیار ماست و نه هم در اختیار خود مهاجران، زیرا از سر ناچاری و بدی روز گار آهنگ دیار غرب و بیگانه نموده اند که:
ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم. از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم.
 این پرسش مطرح است که نوع نگاه ما به این پدیده و این آسیب ها و تغییرات ناشی از آن چگونه باید باشد؟ و بخصوص این پرسش در برابر دستگاه دین و متولیان دین و دینداری بطور اکید و جدی تر مطرح است، اینان که داعیه رهبری دینی، مرجعیت عامه و زعامت دینی را دارند، چه نوع نگاه و تحلیل نسبت به این پدیده دارند و بایسته است که داشته باشند؟ آنچه تا کنون مشاهده شده و قابل تصور است اینکه تاکنون حد اقل سه نوع واکنش و نگاه متفاوت در برابر این پدیده و آثار آن از سوی مردم و نیز شخصیتها و دستگاههای مدعی تولی دین و دینداری وجود داشته است که هر یک در جای خود قابل بررسی و ارزیابی است:
1) موضع سکوت و بی اعتنائی، تغافل و فراموش کاری و چشم فرو بستن نسبت به این تغییرات جدی و اساسی که دامن گیر سیل عظیمی از مهاجرین ما شده و می شود، این نگاه تا کنون از سوی برخی مشاهده شده است.
 2) نگاه بد بینانه و منفی داشتن نسبت به پدیده مهاجرت که از اختیار و کنترول ما هم بیرون است، این نگاه می تواند به این صورت ها بروز یابد: تردید و شبهه در اصل جواز مهاجرت، هشدار مردم و مؤمنین نسبت به سقوط در لا ابالی گری و بی عفتی و مفاسد اخلاقی، سقوط در ورطه ی کفر و بی ایمانی، ایجاد پاپیچ ها با صدور فتاوای سخت گیرانه در باب حلال و حرام، نجاست و طهارت در باب غذا و لباس کفار، معاشرت با آن ها و . . . و در نتیجه فتوا به حرمت مهاجرت و ترک وطن اصلی به دلیل پیامدهای فوق.
3) نگاه مثبت به اصل پدیده مهاجرت: در این نگاه مهاجرت قبل از آنکه تهدید تلقی شود فرصت تلقی می شود، اما مشروط به اینکه از فرصت بدست آمده استفاده ی مناسب صورت گیرد، تا تبدیل به تهدید نگردد، در این نگاه حفظ ایمان دینی و دینداری در جوامع غربی امر ممکن و شدنی تلقی می شود و در عین حال این حیات ایمانی و دینی قابل جمع با شرائط زندگی مدرن نیز هست، به گونه ی که مؤمن در ایمان و باورها و ارزشهای مورد قبول خویش تردید به خود راه ندهد، و از حضور خویش در چنین جوامع مدرن خود را گنهکار و خطا پیشه احساس نکند بلکه با حس مثبت نسبت به حفظ ایمان دینی و با سهولت و مدارا و سماحت به زندگانی دنیوی و اخروی خود ادامه دهد و با استفاده از منطق آزادی و گفتمان کرامت پذیر انسانی، به تبلیغ و ترویج دین و ارزشهای مورد قبول خود در چارچوب مقررات مدنی و نظام اجتماعی نیز، بپردازد، و در نتیجه بین دین و دنیای خود در چنین محیطی جمع نماید. 
در میان این سه نوع نگاه وسه مبنا به نظر میرسد مبنای سوم، مبنای معقول و منطقی و ظاهرا قابل تطبیق تر با مبانی دینی و فقهی و مذهبی باشد، ولی بر اساس این مبنا سکوت و بی تفاوتی و ندانم کاری و تغافل در برابر سرنوشت دینی و ایمانی مردم و مؤمنین که به شدت مورد مخاطره قرار می گیرند، هرگز توجیه پذیر و قابل قبول نخواهد بود. از مهمترین الزامات این نوع نگاه این است که دستگاههای زعامت و رهبری کلان امت اسلامی و متولیان دینی و مذهبی، سرنوشت انبوهی از مؤمنین و هم کیشان خود را به دست تقدیر و حوادث نسپارند بلکه باید در برابر سرنوشت دینی و ایمانی این مردم که در محیط جدید و با شرائط زمانی و مکانی متفاوت قرار گرفته اند واکنش مسؤولانه، خردمندانه و شریعت مدارانه، از خود نشان دهند. 

یادداشت پنجم: بیان ضرورت، اهمیت و ابعاد پیام مهم و تاریخی آیت الله العظمی محقق کابلی دام ظله العالی
اکنون با توجه به آنچه تذکر رفت، می توان به اهمیت تاریخی و ضرورت چنین پیامی از سوی مرجع عالیقدر و دقیق النظر، آگاه به شرایط زمان و مکان، حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی دام ظله العالی پی بردکه با دقت و هوشمندی لازم در شرائطی که چنین انتظاری هم از ایشان می رفت مبادرت به صدور پیام تاریخی و مهم و با این محتوای ارزشمند، جامع و همه سو نگرانه نموده است.
 باری ضرورت و اهمیت این پیام ارزشمند، راهگشا و راهنما در ذیل و مبنای نگاه سوم به پدیده ی مهاجرت و آثار آن قابل تبیین و ارزیابی است، به نظر می رسد در فرصت و مجال بیشتر باید از یک سو اهمیت و ضرورت این پیام  و از سوی دیگر ابعاد و دامنه های تأثیر آن بر مردم و نقش هدایتگرانه و جهت دهندگی آن مورد بررسی و ارزیابی بیشتری قرار گیرد و امید واریم این یادداشتهای شتابزده و گذرا آغازی باشد برای تبیین ابعاد و شکافتن زوایای گسترده ی این پیام، از سوی اهل نظر و فکر، چرا که به عقیده ی این قلم بند بند و هر ماده و بخشی از این پیام راهبردی و مهم، به یک حوزه از حوزه های زندگی مسلمانان در غرب پرداخته که بسیار بایسته و شایسته است تا از سوی یک مقام بالای دینی و مذهبی که نظر و سخن او برای مؤمنین ارزش سند را داشته و از اعتبار و حجت شرعی برخوردار باشد، مطرح و بیان گردد.
 اگر چه هریک از مواد 19 گانه ی این پیام در جای خود تفسیر مبسوطی را در حد شرح مفصل و به حجم یک کتاب می طلبد؛ اما در این یادداشت تنها به بیان مهمترین ابعاد و حوزه های که محتوای این پیام ارزشمند آن ها را احتوا می کند اکتفا می شود، این ابعاد و حوزه ها عبارتند از:
1-    جامعیت این پیام: نخستین نکته ی مهم که در این پیام به نظر می رسد و جلب توجه می کند جامعیت و فراگیری این پیام است، در این پیام به همه یا اقلا مهمترین حوزه های مبتلا به زندگی مهاجران در غرب در سطح کلان پرداخته شده و به آنها هدایت داده شده است که چه کنند و چه سلوک و رفتاری را در پیش گیرند که به بخشی از این حوزه ها بطور جدا گانه اشاره خواهد شد.
2-    فقه معطوف به تمدن: در این پیام فقه معطوف به تمدن و تمدن ساز بازتاب داده شده است، فقهی که بقول آن بزرگ مرد عرصه ی فقاهت و اجتهاد، مدعی است تئوری اداره ی زندگی انسان در تمام ساحت های حیات از گهواره تا گور است، در آن قابل بازیافت است، فقه معطوف به تمدن رویکرد خشونت ورزانه ندارد و بجای آن رویکرد مهر ورزانه و کرامت مدارانه دارد، در این فقه تحجر و جمود وجود ندارد، این فقه بین پیروان خود و دیگران دیواری ضخیمی از بیگانگی که مسیر هر نوع تفاهم، تعامل وگفتگو و هم سخنی را سد نماید نمی کشد، این فقه با مظاهر و جلوه های زندگی مدرن بشر امروز سر جنگ و نا سازگاری ندارد، بلکه ضمن اهتمام و دغدغه ی شدید نسبت به ساحت حیات معنوی و ایمانی انسان، به مدنیت جدید، مدرنیته و تجدد نگاهی ابزاری داردکه باید در خدمت رسیدن انسان به کمال و تعالی و معنویت قرارگیرد، و نه اینکه نیمه ی قدسی وجود آدمی را به مسلخ کشانده و به محاق ببرد، فقه معطوف به تمدن تأکید و توصیه دارد که مؤمن با حفظ حیات ایمانی خویش و ضمن استفاده از امکانات جدید و تجربیات مثبت بشری در حوزه های مختلف، باید از آسیب ها و عوارض آن با دقت و هوشمندی لازم پرهیز نماید.
3-    عنصر زمان و مکان: دراین پیام دو عنصر زمان و مکان و مقتضیات آن به وضوح به چشم می خورد، فقه بریده از روح زمان و مکان و مقتضیات و ایجابات آن دو، در برابر پرسشهای جدید در حوزه های مختلف زندگی انسان بی پاسخ است و یا اقلا با مشکلات و چالشهای جدی مواجه است، اما فقهی که عنصر زمان و مکان و مقتضیات آن دو در آن مورد توجه است، در قلب تمدن غرب واقعیت های زندگی پیروان خود را نادیده نگرفته و فقیه آگاه به زمان و مکان نیز فتاوای سخت گیرانه که مؤمنین را به عسر و حرج گرفتار سازد صادر نمی کند، بلکه قرائت انعطاف پذیرانه و واقع بینانه از فقه ارائه می دهد و زندگانی را با حفظ ایمان دینی در قلب این مدنیت با پرهیز از عوارض و آسیب های آن امر ممکن و شدنی می داند، گرچه چنین زندگی در چنین محیطی خالی از هزینه نیز نخواهد بود ولی مؤمن باید این هزینه را در راه زندگی ایمانی و معنوی خود بپردازد چرا که جمع بین مدرنیته و زیست معنوی و ایمانی اگر چه امر ممکن و شدنی است اما دشوار و سخت چنانچه برای صاحبان اصلی این مدنیت نیزکه دغدغه-ی معنویت و بعد قدسی زندگانی را دارند، جمع بین این دو امروزه یک چالش جدی است.
4-    مهمترین حوزه های این پیام: در نکته ی نخست به اجمال اشاره شدکه در این پیام بسیار ارزشمند و مهم به مهمترین حوزه ها و ابعاد زندگی مسلمانان در غرب توجه و عنایت شده است، اما به دلیل اهمیت آن در اینجا به صورت جداگانه به این حوزه ها اشاره می شود و بحث در باره هر یک از این حوزه ها فرصت و مجال دیگری را می طلبد، مهمترین ابعاد و حوزه های که درکانون توجه و عنایت این پیام واقع شده است، محور های ذیل است.
1 ) حوزه عقائد و باورهای دینی و مذهبی و ساحت فکری و اندیشه ای مسلمانان.
 2 ) حوزه اخلاق و تربیت دینی و ساحت معنوی زندگی مسلمانان غرب نشین، بخصوص حفظ نهاد خانواده و تربیت جوانان و نو جوانان در پرتو فرهنگ اهل بیت علیهم السلام.
  3) حوزه احکام و شریعت و سلوک آئینی مسلمانان غرب نشین و رعایت حلال و حرام و واجبات و تکالیف دینی.
   4 )  حوزه معاشرت و آداب زندگی بر پایه آموزه های دینی و مذهبی.
  5 ) حوزه روابط اجتماعی درون ایمانی و داخلی مسلمان ها اعم از شیعه و سنی و حفظ روابط اجتماعی بر مبنای اخوت دینی و ایمانی و پرهیز از افراط و تفریط و مبارزه با ارزشهای دروغین که در اسلام ریشه و اساس ندارد.
6 ) حوزه معیشت و الگوی مصرف، در چارچوب آموزه های معیشتی و الگوی مصرف در شریعت اسلام.
  7 ) حوزه تبلیغات و احیای شعائر دینی و مذهبی و فعالیتهای آرام و قانونمند دور از خشونت در این امور.
   8 ) حوزه روابط نیک انسانی با شهروندان غیر مسلمان و زندگی مسالمت آمیز براساس احترام متقابل انسانی.
   9 ) حوزه آموزش و تعلیم و استفاده از علوم، دانشها، مهارتها و تجربیات مثبت بشری و تربیت نسل فرهیخته و نخبه.
  10 ) حوزه تعلیمات و آموزش های دینی و مذهبی. 
  11) حوزه تعامل با ادیان، فرق و آئین های ابراهیمی و غیر ابراهیمی، بر مبنای منطق و گفتمان قرآنی جدال احسن و پرهیز از خشونت و هر نوع تعرض و اهانت و تحقیر نسبت به این ادیان و فرقه ها.
12) حوزه تعامل شهروندان مسلمان با نظام اجتماعی و مقررات مدنی دولت های غربی، از قبیل مقررات مربوط به اشتغال، درآمدها، داراییها و اموال عمومی، و . . . و حوزه های دیگر.

 فایل فارسی پیام در قالب PDF را از اینجا دریافت کنید

Click here to download English PDF of the statement

والسلام

 


توجه

ارسال دیدگاه